۱۰ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

(چگونه بهتر مطالعه کنیم)

دوستان و خوانندگان عزیز با تشکر فراوان از محبتهای  شما عزیزان که در قالب نظرات و پیشنهادات در اختیار بنده قرار داده اید، همه اینها چراغی در فرا روی کارهایم برای بهتر و دقیق تر نوشتن مطالبم گردید امیدوارم با مطالبی که برایتان به رشته تحریر در می آورم ذره ای از  محبتهای شما عزیزان را جبران نموده باشم.

 باز هم بابت تاخیر از همه شما دوستان عزیز عذر خواهی می کنم و شرمنده پیگیری هایتان شدم!!

                         2ـ چگونه بهتر و راحت تر درس بخوانیم:     

ابتدا مواردی که باعث درس نخواندن می شود را به اختصار مرور می کنیم و بعد به مبحث اصلی خود(چگونه بهتر و راحت تر درس بخوانیم) باز می گردیم:

1ـ حواس پرتی و به دنبال آن پائین آمدن دقت.(بخش اول مطلب،چگونه بهتر مطالعه کنیم 1)

2ـ کار امروز را به فردا واگذار کردن(اهمال کاری و پشت گوش انداختن)

3ـ  انتخاب محیطی نا مناسب با خلق و خوی یاد گیری مان وانتخاب غلط زمان درس خواندن.

4ـ  عدم علاقه به درس خواندن  و بدنبال آن استفاده از جملات منفی در این زمینه که باعث شکل گیری تفکر درس گریزی در ذهن ما میشود (هر چه بخوری مزه همان را متوجه می شوی)

5ـ تغذیه نامناسب برای روح و جسم قبل از مطالعه

6ـ بروز  تنش های خلقی و روحی

7ـ برنامه ریزی نامناسب و نحوه غلط درس خواندن و اصرار بر اشتباه به علت های مختلف

ـ همیشه علاقه در اثر شناخت خوب به وجود می آید، وقتی ما بر موضوعی اشراف کامل و شناخت داشته باشیم به آن علاقه مند می شویم(وقتی قانون یک بازی  ورزشی را بلد هستیم به آن علاقه مند می شویم و پیگیر آن هستیم،یا اگر سریالی را از ابتدای آن تماشا نکرده باشیم وقتی در اواسط پخشش بیننده آن می شویم علاقه ای به دنبال کردن ادامه اش نداریم)

پس شناخت اولیه یکی از ارکان بوجود آمدن علاقه است،حال برای علاقمند شدن به یک مطلب یا مبحث بهتر آن است که ابتدا بدانیم موضوع آن حول چه محوری می چرخد؟ بر چه نکاتی تکیه دارد؟ سبک وسیاق آن چیست؟؟ ما چگونه می خواهیم با آن ارتباط بر قرار کنیم و آن را بیا موزیم!!!به نوعی این کارها قانون و روش مطالعه است.

ـ باید سعی کنیم مطالب را به زبان خودمان ساده و بی آلایش ویرایش کنیم(تا بهتر آنرا درک کنیم)

هیجان +علاقه +تمرکز و مطالعه = ورود مطالب به حافظه و باقی ماندن آنها

مطالب هیجانی بهتر و با دوام تر در ذهن رمز گردانی و به حافظه منتقل می شود.

شوخی کردن  با مسائل و به صورت خنده دار با آنها برخورد کردن پایداری آنرا در ذهن بیشتر می گرداند

اگر از شما در مورد یک فیلم یا داستان کمدی (مضحک)که برای چندین سال قبل هم باشد سوال شود  شما آنرا به راحتی به خاطر می آورید حتی با جزئیاتش!!!!ولی یک کتاب ،نوشته یا فرمول علمی را سخت به یاد می آورید این به خاطر عدم بار هیجانی و جذابیت در آن است و به همین دلیل خوب در مغز جا ریزی نمی شود

سعی کنید برای مسائل و درسهای خود مثال و نمونه های مهیج و خنده دار پیدا کنید و آن را به مطلب اصلی متصل کنید که باعث یادآوری و به خاطر سپاری آسان آن می شود این موضوع  علاقه شما را به درس زیاد و به دنبال آن به خاطر سپاری شما را تقویت می گرداند.

ببینید خوب می دانم در هر مسیر دشواری و سختی  موجود است، اما اینها نباید باعث دلسردی ،افسردگی و نا امیدی شود چون خیلی زود تمرکز و دقت خود را از دست می دهیم ما باید دست از  تلاش بر نداریم حتی اگر شکست هم خوردیم مهم نیست چون ما تمام تلاش خود را کرده ایم.

تمرینات تمرکز در قسمت اول (تمرکز بیشتر ،یاد گیری بهتر )را به خاطر می آورید آن تمرینات نیز اگر با تلاش ،پیگیری و علاقه نباشد شما را خسته می کند و برایتان مشکل درست می کند ولی اگر کم کم،با برنامه و ساده جلو برویم برایتان  شیرین می شود و کم کم با بار هیجانی و تاثیرش برایتان ایجاد علاقه و در آخر نیز لذت بخش می شود چون تمام دشواری ها به نوعی هموار گردیده است.

هیچ وقت از ابتدای درس خواندن به حجم کتاب توجه نکنید و کتاب را ورق نزنید تا حجم آنرا ارزیابی کنید بیشتر سعی کنید به همان قسمتی که برای خواندن بر اساس زمانبندی در نظر گرفته اید توجه کنید و حجم کتاب را همانقدر ببینید،بیشتر به لذت پایان یافتن درس طبق برنامه  و یاد گیری آن فکر کنید،همیشه سعی کنید هر روز به برنامه همان روز توجه کنید و به کلیت موضوع توجه نکنید، شما باید فقط برنامه همان روز را اجرا کنید و سعی کنید تا موفق شوید (پس لازم نیست کتاب را ورق بزنید و حرص بخورید که آیا موفق می شوم این کتاب را طبق این برنامه تمام کنم!!)شما توانسته اید بر اساس برنامه امروز موفق باشید. پس می توانید فردا هم موفق شوید همین!!!

هدف خود را تعین کنید یعنی بدانید هدفتان چیست(برای چه چیزی درس می خوانم و چقدر باید بخوانم تا به چه چیزی برسم) این کار تمرکز ما را بالا می برد و میزان حواس پرتی را کاهش میدهد.

این را بدانید که هدف نباید دست نیافتنی و دور  باشد، هدف باید واضح و دقیق باشد باید دسترسی به آن منطقی باشد.

همچنین هدف خود را تمام کردن کتاب یا درس قرار ندهید بلکه هدف خود را دریافتن سوالات ذهن خود و فهمیدن مطالب قرار دهید. بیشتر به سوالات ذهنی خود پاسخ دهید. از کتاب برای خود سوالاتی استخراج و هدف را یافتن پاسخ آن قرار دهید.

مثلا: چرا و چگونه سلسله قاجاریه روی کار آمد و از صفحه قدرت محو گردید؟

فهم و درک معنی واقعی سوالات و درس میزان حواس پرتی را کاهش می دهد و باعث رفع آن می شود. (راستی میدانید حداقل 50%جواب  درسوالات نهفته است!!!امتحان کنید!!سوال را خوب بخوانید و حلاجی کنید!!!)

روشهای خوب مطالعه کردن :

ـ تند خوانی : یکی از راههای بزرگ  تمرکزو کاهش حواس پرتی است البته نه طوطی وار خواندن بلکه تند خواندن یعنی سرعت خواندن را بالا بردن در این حالت ما مجبوریم برای سرعتی که به کار گرفته ایم بیشتر حواس خود را جمع کنیم.

ـ مطالعه اولیه : یعنی قبل از شروع به درس خواندن یا حضور در سر کلاس در مورد آن مطلب اطلاعات جانبی کسب کنیم و به نوعی حس کنجکاوی خود را تحریک کنیم. ذهن کنجکاو تشنه حل مسائل می شود و دقت را بالا می برد و به دنبال آن میزان فهم بالا می رود.

ـ سوال کردن : ذهن خود را قبل از مطالعه و درس خواندن همانطور که قبلآ هم گفتم با سوالات آماده و هدف دار کنید.همچنین در موقع درس خواندن یا شنیدن سعی کنید ذهن خود را پویا کنید وسوال طرح کنید و پاسخش را حتمآ بیابید و یابگیرید(اما از اصل مطلب دور نشوید)

ـ نوشتن : چقدر جالب است همیشه در حال درس خواندن یا سر کلاس ورق و کاغذ همراه داشته باشیم. این دو ابزار در یادگیری نقش بسیار مهمی را ایفا می کنند و نکته برداریهمیشه باعث پویایی ذهن می شود.

 

یادداشت برداری یا نوشتن باعث و بوجود آمدن موارد زیر می شود:

·       ایجاد فضای خالی در ذهن(خالی کردن فضا هایی از ذهن با نوشتن و آماده شدن جهت پر نمودن فضا های بوجود آمده)

·       تحریک حافظه(تحریک و کنجکاو نمودن ذهن به واسطه یاداشت برداری و بوجود آمدن انواع سوالات جهت پیدا کردن پاسخهای آن)

· از بین رفتن وسواس ذهنی(وقتی مطلب جدیدی را فرا می گیریم ذهن خودکار وسواس پیدا می کند مطالب قبلی را فراموش نکند و همچنین چون خودمان نکته ها رامی نویسیم دیگر ایراد و وسواس به آن وارد  نمی کنیم،چون به نوعی به زبان خودمان می نویسیم)

· تاکید بر درک و فهم مطلب(ما وقتی چیزی را می بینیم و می شنویم با نوشتن آن یک مرور دوباره روی انجام می دهیم و همچنین با تاکید بر روی نکته های سخت باعث می شویم ذهنمان تسهیل آن مطلب باشد.)

· تداعی نوشته ها(وقت خواندن نوشته ها برای ما دوباره تداعی می شود)

که این آخری در پی خواندن، سوال کردن و نوشتن حادث می شود.

خوب مرور کردن – تند خواندن – سوال کردن – نوشتن موارد مهم در نهایت تداعی آنچه نکته برداری شده است را در بر دارد!!!

حال در این بین حواس پرتی همیشه با ما همراه است ما می توانیم آنرا کاهش دهیم اما نمی توانیم آنرا از بین ببریم خیلی از موارد آنرا کاهش می دهد که به پاره ای از آن می پردازیم.

 

 

مکانهای درس خواندن ( که بسته به خلق و خوی و نوع یادگیری افراد متفاوت است) :

 * سکوت

* مطالعه در پارک و فضای سبز

*مطالعه به همراه موسیقی

* مطالعه در حال حرکت و قدم زدن، نشستن و دراز کشیدن

*مطالعه با صدای بلند

*مطالعه به صورت کنفرانس صوری

(ما باید خوب بفهمیم که بهترین راه برای یادگیری مان چگونه است و چگونه می توانیم راحت تر مطالعه کنیم باید آنرا بیابیم).

نقش زمان:

زمان نقش قابل انکاری در یادگیری دارد قبل از بحث زمان به یک نکته اشاره می کنم و آن مغز انسان است که فرمانده غیرقابل انکار بدن است پس باید این فرمانده را خوب بشناسیم و درک کنیم تا بتوانیم دقیق از آن بهره برداری کنیم وبه خا طر بسپاریم. ما باید بفهمیم چه تغذیه ای مناسب و چه لحظه هایی این فرمانده  میزان پذیرنده گیش بیشتراست

تغذیه های مهم برای مغز آب، اکسیژن، قند است اگر این 3 به میزان لازم و در وقت خوب مصرف شود بهترین میزان آمادگی را برای ذهن فراهم می کند ساعاتی که مغز فعالیتهای روزمره اش را انجام داده و فقط مشغول فعالیتهای عادی  روزمره خود است و دغدغه ای دیگر  مثل خواب، هضم غذا، گرسنگی یا تشنگی را ندارد این زمانمغز انسانبیشترین میزان پذیرندگی را برای فرا گیری دارد( بهترین ساعات برای مطالعه و درس خواندن دست کم یک ساعت بعد از غذا خوردن است)

بهترین ساعات برای مطالعه 8 الی 11 صبح15:30 الی18:30 بعدازظهر و20:30 الی22:30 شب است.

ما باید سعی کنیم خود را به مطالعه کردن در زمانهای خاص و مناسب شرطی کنیم. ببینید اگر بدن به ساعات مشخصی برای مطالعه عادت کند خودکار در آن ساعات عطش ورزی به یادگیری را نشان می دهد.

 

ببینید تمرکز فقط ریلکس شدن و بالا بردن دقت نیست. ما باید یادمان باشد برای انجام هر کاری قبل از آن باید گارد آنرا بگیریم تا آمادگی آنرا پیدا کنیم ( ما اگر می خواهیم فوتبال بازی کنیم باید از قبل در جلسه توجیهی  تیم و تمرینات گروهی شرکت کنیم تا برای بازی آماده شویم)

هیجانهای عصبی، ترس، خشم، اضطراب، کینه و ناراحتی به میزان قابل توجهی دقت و تمرکز را پائین می آورد، وقتی هیجانی می شوید سعی کنید نیم ساعت بعد از آن به مطالعه بپردازید چون بدن تحت تاثیر آن هیجان است و نمی تواند بر روی مسئله خاص زوم کند ( بعد از ورزش سنگین اصلا درس نخوانید اول استراحت و ریلکس شدن لازم است)

همچنین خستگی و بی خوابی نیز تمرکز را به شدت کاهش می دهد.

از خود انتظار بی جا و بزرگ نداشته باشید چون نمی توانید انجام دهید و سرخورده می شوید.

اگر کاری داریم که برایمان اولویت دارد و باعث حواس پرتی ما میشود ابتدا بهتر است آن را انجام دهیم  تا فکرمان از بند آن رها شود و حواس مان جمع شود بعد از آن  وقتی حواسمان جمع شد مطالعه را انجام دهیم در غیر اینصورت  میزان دقت ما پایین است و مطالعه غیر ممکن.

وقتی اضطراب داشته باشیم  نمی توانیم درست درس بخوانیم  و در این صورت درس هایمان انباشته می شود برای شب امتحان، ضرب الاجل و فشار وارده باعث عصبی شدن ما می شود.

ما باید برای خودمان تصویر ذهنی مثبتی ایجاد کنیم و با گفتن جملات مثبت تصویر ذهنی مثبت را خلق کنیم و تاکید بر آن باعث به عینیت پیوستن تصاویر مثبت ذهن شویم( باید منفی حرف نزنیم)

ـ تکنیکهای بودن در سر کلاس:

* همراه شدن با معلم و حرکت کردن با او، باید خوب بشنویم، اجازه ندهیم حواسمان پرت شود، اگر متوجه درس نشدیم شجاعانه از معلم بخواهیم گفته هایش را تکرار کند و از این کار خجالت نکشیم و از گفتن نهراسیم، شهامت خود را با این کارها بالا ببریم.

* شنونده ای فعال باشیم: حتما خوب بشنویم و دقیق یادداشت برداری کنیم؛

بهترین شیوه یادداشت برداری :

الف : نکات مهم را یادداشت کنیم ( سرفصل ها )

ب : سوالاتی که در ذهن داریم یادداشت کنیم.

ج : مواردی که باعث حواس پرتی ما می شود را یادداشت کنیم تا سعی کنیم آنها را برطرف کنیم.

د : سعی کنیم هر چقدر  که ممکن است در کلاس جلوتر بنشینیم تا بیشتر احساس در کلاس بودن را بکنیم.

ـ تعین هدف:

* چرا به کلاس می رویم؟!!!

* هدفمان از مدرسه رفتن چیست؟!!!

* آیا بخاطر ترس از غیبت خوردن و به دنبال آن مطلع شدن والدین مان است؟

* آیا برای خندیدن و جمع شدن دوستان دور همدیگر است؟

* آیا جهت چرت زدن و استراحت کردن به مدرسه میرویم؟

* شاید هم برای یادگیری و فهم مطالب بیشتر؟

 

ـ تمرینی برای پرورش حواس:

حس شنوایی:

خوب شنیدن در یادگیری بسیار مهم است و یکی از ارکان تاثیرگذار در فهم آموختنی هاست،برای خوب شنیدن بهتر است بهتر است آستانه تحریکمان را تا آنجا که ممکن است پائین بیاوریم و عادت کنیم کوچکترین صداها را نیز بشنویم،این تمرین را با صدای تلوزیون می توان تمرین کرد سعی کنید هر چند ساعت یکبار صدای تلویزیون را کم و کمتر کنیم وسعی کنیم به آن عادت کنیم و این کار را تا آنجایی تکرار کنیم که  واقعا شنیدن صفر است اما هر چقدر سعی خود را انجام دهیم  آستانه تحریک حس شنوایی ما پائین می آید و قدرت درک و دقت ما بالا تر می رود.

حس بویایی :

بویایی نیز آستانه تحریک دارد  و جهت درک بوها سعی کنیم از منبع تولید بو دور شویم و سعی کنیم آنرا استشمام کنیم و تشخیص بدهیم به این ترتیب آستانه بویایی را تا حد ممکن تقویت کنیم و تقویت نماییم.

حس چشایی :

 سعی کنیم غذایمان را زیاد شور یا شیرین مصرف نکنیم و اجازه بدهیم مزه را درک کنیم و با افزودن زیاد ادویه جات حس جشایی خود را شرطی نکنیم بلکه اجازه بدهیم سعی کند مزه را با پردازش تشخیص دهد.

حس بسوایی :

 آیا سعی می کنیم احساس خود را بالا ببریم همین الان می توانید بگویید کدام قسمت پاهای شما با شلوارتان درگیر نیست یا پیراهن شما در کدام قسمت ها به بدنتان چسبیده است ما باید تمرکز خود را بالا ببریم تا حس بسوایی ( لامسه ) خود را دقیق تر کنیم تا بهتر لمس کنیم یادمان باشد لمس کردن تنها با انگشتان نیست!!!

و این نوع درک . . . آستانه خوبی از بسوایی است.

حس بینایی :

در این حس کاری به آستانه نداریم و تنها باید سعی کنیم بهتر و دقیق تر ببینیم ما باید سعی کنیم به سوی اشیاء یا تصاویر زوم کرده و جزئیات آن را به چشم ببینیم و اجزاء آنرا پردازش دیداری کنیم در این حس تنها دقیق تر شدن بهترین شیوه برای تقویت است.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Farzad Moo

مطالعه چیست


مطالعه و کسب علم و دانش زیر بنا و زمینه ساز توسعه و پیشرفت کشور و راهگشای بهروزی -سعادتمندی و فرزانگی جامعهو انسانهاست .مطالعه دو جنبه را در بر میگیرد.

1-کمی

2-کیفی

کمی شامل مدت زمان مطالعه و مقدار مطالعه انجام شده در زمان مشخص است .

کیفی شامل مقدار یادگیری مطالب - بخاطر سپاری -تجزیه و تحلیل -بسط معنایی و کاربردها و....

اگر کتاب را دریچه ای بسوی جهان علم و معرفت بدانیم مطالعه راهی است برای پرورش استعدادهای خدادادانسانی که او را در مسیر رشد و تکامل راهنمایی میکند .

پر واضح است که پیشرفت کشور های مترقی مدیون مطالعه و کتابخوانی آنهاست . چرا که کسی که به مطالعه اهمیت دهد به سطوح بالای علمی دست می یابد واین مسئله بر سرنوشت افراد تاثیر مثبتی خواهد گذاشت ونسلهای بعدی را نیز بهرهمند خواهد نمود و از آنجا که دانش و آگاهی انسان فطری نیست و بر اثر تجربه و مطالعه بدست خواهد آمد و میتوان گفت اکتسابی است بهمین دلیل نسل حاضر اطلاعاتی بر انوخنه های پیشین می افزاید و برای آیندگان به جا میگذارد و این جاست که نقش و اهمیت مقوله ای بنام کتاب نمایان میگردد.

از میزان کتابخوانها -نحوه کتابخوانی -تعداد کتابخانه های عمومی -تعداد کتابهای بچاب رسیده میزان کتاب خریداری شده توسط مردم و مقدار وقتی که صرف مطالعه میکنند می توان پی برد که فرهنگ مطالعه در آن کشور در چه جایگاهی قرار دارد و از این طریق مسیر و جهت رشد و توسعه و یا افول ملتی را میتوان مشاهده کرد و متاسفانه آمار و ارقام موجود در جامعه ما از موقعیت جالبی بر خوردار نیست و بطر یقین باید بگویم مسولین آن چنان که باید به این مساله اهمیت نمی دهند.

مشکل فرهنگی یا به عبارتی افت فرهنگی معمول ملتهای بسیاری است و امروزه هر فردی به نوبه خود بار سنگین مسئولین این معضل را به دوش یکی از سه ضلع مثلث (ناشران -دولت -خریداران کتاب) میاندازد. در صورتیکه باید بذنبال راه حل مناسب بود تا بتوان این مساله جدی را بطور کامل حل نمود .

بیشتر افراد میدانند که کتاب مهمترین برتری رشد فرهنگی هر کشور است و شاخص ترین وسیله برای انتقال افکار میان جوامع بشری در جهان محسوب میشود و تعداد مطالعه کنندگان هر کشوری میزان رشد عقلانی هر جامعه ای را نشان میدهد و روش بی نظیری است برای کسب معرفت درباره جهان و خود تا در لابه لای متون شرح جملات پاراگرافها و انسان و دیگر چیزها بدست آورد.

گسترش فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در جامعه ایران نیاز به آگاهی همه جانبه از مسائل و مشکلات موجود در این

راه دارد فراموش نگنیم که مطالعه یکی از بهترین ابزارهای تعلیم و تربیت مدرن است که یک کتاب در روح فرد میگذارد از آثار دیگر رسانه ها عمیقتر و ریشه دارتر می باشد و گاهی شخصیت فرد را دگر گون میکند وجای بسی خوشحالی است که با وجود همه جانبه وسایل ارتباط جمعی کتاب هنوز جایگاه ویزه ای در دنیای امروز دارد و در بخش عظیمی از این کره خاکی وسیله تعلیم و تربیت بشمار میرود

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Farzad Moo

زمان راچگونه مدریت کنیم

در این قسمت ابتدا مدیریت زمان را تعریف می‌کنیم، سپس اهمیت آن را توضیح می‌دهیم و گام‌هایی ساده ولی موثر را برای مدیریت زمان به شما معرفی می‌کنیم.

مدیریت زمان چیست؟

مدیریت زمان به این معناست که فعالیت‌ها، وظایف و تعهدات خود را تحت کنترل در آوریم و با توجه به اولویت‌ها راجع به اهمیت وظایفمان تصمیم گیری کنیم.

چرا مدیریت زمان مهم است؟

وقتی احساس می‌کنیم که کارهای زیادی برای انجام دادن داریم ولی وقتمان محدود است، خواه ناخواه دچار استرس می‌شویم. همین طور اگر زمانی که داریم صرف کارهای کم اهمیت شود دلهره و استرس به سراغمان می‌آید. مدیریت زمان به شما کمک می‌کند تا کنترل امور را به دست بگیرید و بدین ترتیب احساس آرامش بیشتری بکنید.



چگونه زمان خود را مدیریت کنیم؟

برای استفاده بهتر از زمان و جلوگیری از اتلاف آن،، نکات زیر را مدنظر قرار دهید:

۱. کار‌هایتان را اولویت بندی کنید.

فهرستی از کارهای روزانه یا هفتگی خود تهیه کنید. سپس آن‌ها را با توجه به اهمیتی که دارند دسته بندی کنید.

- کارهای اضطراری کارهایی هستند که باید هرچه سریع‌تر انجام شوند وگرنه مشکل ایجاد می‌کنند، مثلاً ممکن است ناچار باشیم همین امروز قبض برق را بپردازیم چون فردا برق خانه را قطع می‌کنند. بسیاری افراد آنقدر کارهای مهم را به تعویق می‌اندازند که این کارهای مهم تبدیل به کارهای اضطراری می‌شوند، و همین امر باعث به وجود آمدن استرس می‌شود.

- کارهای مهم کارهایی هستند که برای شما اهمیت دارند، مانند بودن با خانواده، کمک به دوستان، یا ورزش. همین طور کارهایی که باید انجام شوند وگرنه ممکن است مشکلی به وجود بیاید، مثلاً شرکت در یک جلسه کاری.

- کارهای کم اهمیت کارهایی هستند که برای شما مهم نیستند یا در صورت انجام نشدن مشکلی برایتان به وجود نمی‌آورند.

بعد از اینکه این فهرست را تهیه و کارهای خود را رتبه بندی کردید، به نحوه استفاده‌تان از زمان فکر کنید. اگر کارهای مهم را به موقع انجام دهید، تبدیل به کارهای اضطراری نخواهند شد. مثلاً اگر به محض دریافت قبض آن را بپردازید، بعد‌ها برای پرداخت آن دچار کمبود وقت و استرس نخواهید شد.

سعی کنید زمان خود را بر فعالیت‌های مهم متمرکز کنید، از خود بپرسید آیا برای کارهایی که مهم یا ضروری نیستند وقت زیادی صرف می‌کنم؟ شاید بعضی کارهایی که انجام می‌دهید اصلاً لزومی نداشته باشند.

کار امروز را به فردا نیندازید.

هرچقدر کاری ناخوشایند و استرس زا باشد، احتمال به تعویق انداختن آن بیشتر است. برای رهایی از این عادت می‌توانید از نکات زیر استفاده کنید:

- برنامه ریزی کنید. می‌توانید از یک دفترچه یادداشت استفاده کنید و کارهای روزانه یا هفتگی خود را در آن یاداشت کنید. حتی دیدن یک کاغذ می‌تواند کار‌ها را به شما یادآوری کند. حتی می‌توانید ساعت یا موبایل خود را به گونه‌ای تنظیم کنید که با صدای زنگ کار‌هایتان را به شما یادآوری کنند.

- کارهای بزرگ‌تر را به اجزای کوچک‌تر تقسیم کنید. اگر احساس می‌کنید نمی‌توانید بیش از۳ ساعت بر کاری تمرکز کنید، آن را به بازه‌های ۱ ساعته تقسیم کنید. اگر مدت زمانی که صرف یک کار ناخوشایند می‌کنید کم باشد، روبرو شدن با آن آسان‌تر خواهد بود.

- برای خود ضرب الاجل‌های کوتاه مدت تعیین کنید. با این کار به داشتن ضرب الاجل و رعایت آن عادت می‌کنید. بدین ترتیب وقتی با ضرب الاجل‌های درازمدت روبروهستید، فشار کمتری را تحمل خواهید کرد.

- کار امروز را به فردا نیندازید. اگر ایده آل گار باشید ممکن است حتی کار را شروع نکنید چون نگران هستید که به خوبی انجام نشود. همین که بیشترین تلاشتان را بکنید کافی است. به خودتان زمان کافی بدهید و هرچه در توانتان هست انجام دهید، این کار استرس شما را کم خواهد کرد.

ممکن است گاهی احساس کنید که به برنامه‌هایی که داشته‌اید عمل نکرده‌اید، اشکالی ندارد. خودتان را سرزنش نکنید. اعتماد به نفس و تفکر مثبت به شما کمک می‌کنند تا دوباره به مسیر اصلی خود بر گردید.



تعهدات خود را مدیریت کنید.

تعهدات بسیار زیاد یا بسیار کم هر دو تولید استرس می‌کنند. هم به تاخیر انداختن و هم عمل به تعهدات تا حدی دشوار است.

به تاخیر انداختن یک تعهد به معنی انصراف از آن نیست. بلکه به این معناست که ببینید چه چیز برایتان مهم است، محدودیت‌های خود را در نظر بگیرید، و چگونگی استفاده از زمانتان را تعیین کنید. با رعایت نکات زیر می‌توانید به راحتی تعهدات خود را مدیریت کنید:

- خود را نسبت به چیزهایی که برایتان مهم نیستند متعهد نکنید.

- بپذیرید که زندگی شما در حال حرکت به سمت جلو است. مجبور نیستید تا همین فردا یا حتی هفته آینده هر پروژه‌ای را به اتمام برسانید یا به همه هدف‌های زندگیتان برسید. اگر اهمیت یکی از اهدافتان از بقیه کمتر است، می‌توانید آن را عقب بیندازید و در مرحله دیگری از زندگیتان به آن بپردازید.

قبول یک تعهد به اندازه تاخیر آن دشوار است. معمولاً تعداد زیاد وظایف و تعهدات موجب استرس می‌شود، ولی گاهی هم نبود آن‌ها است که ایجاد استرس می‌کند. اگر احساس می‌کنید به وظایف بیشتری احتیاج دارید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Farzad Moo

سبک زندگی چیست

زندگی روزمرّه و عادی مردم در نیم قرن گذشته بسیار مورد توجه جدی جامعه‌شناسان و اندیشمندان حوزه‌ی فرهنگ قرار گرفته است. قبلاً به نظر می‌آمد که رفتارهای عادتی و معمول مردم اهمیت چندانی ندارد و معمولاً به دنبال بزنگاه‌ها و نقاط عطف زندگی نخبگان و برجستگی‌های فرهنگی اقوام بودند، اما در دهه‌های اخیر به این مسأله توجه ویژه‌ای شد که جریان زندگی عمومی مردم بسیاری از رفتارها و اتفاقات را در فضای سیاسی و اقتصادی جوامع رقم می‌زند.

اهمیت پرداختن به بحث «سبک زندگی»

زندگی روزمرّه و عادی مردم در نیم قرن گذشته بسیار مورد توجه جدی جامعه‌شناسان و اندیشمندان حوزه‌ی فرهنگ قرار گرفته است. قبلاً به نظر می‌آمد که رفتارهای عادتی و معمول مردم اهمیت چندانی ندارد و معمولاً به دنبال بزنگاه‌ها و نقاط عطف زندگی نخبگان و برجستگی‌های فرهنگی اقوام بودند، اما در دهه‌های اخیر به این مسأله توجه ویژه‌ای شد که جریان زندگی عمومی مردم بسیاری از رفتارها و اتفاقات را در فضای سیاسی و اقتصادی جوامع رقم می‌زند.
زندگی عمومی مردم خصوصاً از وقتی مورد توجه قرار گرفت که به لحاظ سیاسی مسأله‌ی «قدرت مردم»، «رأی مردم» و «نگرش دموکراتیک» و به لحاظ اقتصادی «مصرف» به عنوان رکن تصمیم‌سازی سرمایه‌داری اهمیت یافت؛ آن‌قدر بازار اشباع ‌شده بود که مردم دیگر کالا نمی‌خریدند. پس باید کاری می‌کردند تا در زندگی مردم اتفاقاتی می‌افتاد که باعث می‌شد مردم بیشتر مصرف کنند.
نکته‌ی بعدی این بود که اندیشمندان متوجه شدند خیلی اوقات اندیشه و انتخاب افراد تابع نوع رفتارهای روزمره‌ی آنها است. قبلاً چنین باوری وجود نداشت و خیلی روی معانی، مقاصد و رفتارهای خاص سیاسی، اقتصادی و حقوقی تکیه می‌کردند، اما بعد متوجه شدند که اتفاقاً طرز خوردن و خوابیدن و راه‌رفتن انسان‌ها بر اندیشه‌های آنها اثر بسیاری می‌گذارد. به نوعی می‌توان گفت اگرچه این رفتارها می‌تواند برآمده از اندیشه باشد، اما می‌تواند اندیشه را هم ‌بسازد. البته در نگرش اسلامی این امری شناخته‌شده بود؛ همان‌طور که قرآن کریم بیان می‌کند: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَی الأرضِ هَوْناً»۱. قرآن می‌گوید کسی که نه قدّش اندازه‌ی این کوه‌ها است و نه می‌تواند زمین را بشکافد، پس به عنوان بنده‌ی خدا بر روی زمین متواضعانه راه‌ می‌رود. یعنی اندیشه بر رفتار اثر می‌گذارد. البته از آن طرف هم اگر این آیه را در سیاق امر بخوانیم، وقتی رفتار متواضعانه انجام می‌دهیم، به‌تدریج «حقیقت تواضع و بندگی» بیشتر در مؤمن رسوخ می‌کند. یعنی هم تأثیر است و هم تأثّر. به عبارتی شما تفکری دارید، از تفکر شما رفتارتان و از رفتار شما تفکرتان دائماً تولید و بازتولید می‌شود. دنیای غرب روی این کار کرد و متوجه شد که برای تأثیرگذاری می‌تواند از همین نوعِ ساده‌ی رفتار روزمره استفاده کند تا عقاید و افکار و ایدئولوژی و نهایتاً طریقه‌ی زندگی و عمل مردم را تحت کنترل خود درآورد.

مفاهیم را نباید خلط کرد

متأسفانه بعضاً مفهوم «سبک زندگی» را با چند مفهوم نزدیک به آن، مثل فرهنگ، اخلاق، روش و مهارت‌های زندگی هم‌معنی گرفته و یکسان به‌کار می‌برند. حجم بالایی از مطالب معارف اسلامی توصیه‌هایی است برای بهزیستی و طرق بهتر زندگی ‌کردن. مثلاً دروغ نگویید! غیبت نکنید! محبت کنید! روابط نزدیک خانوادگی و قوم و خویشی داشته باشید! پیوندهایتان را حفظ کنید! بسیاری از این‌ها جنبه‌ی اخلاقی دارد. یا این‌که چگونه دوستان بیشتری داشته باشیم؟ چگونه خواب راحت‌تری بکنیم؟ چگونه از فضای کوچک آپارتمان‌مان استفاده‌ی بهینه کنیم و مواردی مشابه که در حوزه‌ی مهارت‌های زندگی مطرح است. اما این‌ها هیچ‌کدام سبک زندگی به معنی دقیق و کامل نیست! پس سبک زندگی را چه چیزی قرار بدهیم که بتوانیم به توسعه‌ی حوزه‌ی مفاهیم خودمان کمک کنیم؟
باید ادبیات‌مان را توسعه بدهیم، نه این که بگوییم این کلمه همانی است که قبلاً هم داشتیم و فقط عبارتش را امروزی و شیک‌تر کرده‌ایم! برای این کار پیشنهاد من این است که از همین ترکیبِ «سبک زندگی» کمک بگیریم. واژه‌ی «لایف‌استایل»۲ که ریشه در ادبیات مدرن غربی دارد، هم کاربردی روزمره و ژورنالیستی دارد و هم تعبیری در علوم اجتماعی (فلسفه‌ی حیات‌گرا، زیبایی‌شناسی، مصرف‌گرایی، هویت و تمایزخواهی، تحقق خود و …)، ولی مثل خیلی از چیزهای دیگری که ما از غرب یاد گرفته‌ایم و آورده‌ایم، می‌شود از آن گرته‌برداری کرد و آن را در فرهنگ خودمان بازتعریف نمود.
برداشت من از مفهوم سبک زندگی در علوم اجتماعی این است که سبک زندگی «الگوی کنش‌های مرجّح است یا کنش‌های مرجّحی که دارای الگو است.» پس بنا به این تعبیر، سبک زندگی دو ویژگی اصلی دارد: یکی داشتن الگو و سبک و دوم این که در این کنش‌ها نوعی ترجیح وجود دارد. به عبارتی مردم بسیاری از رفتارها را بر حسب اجبار یا عادت انجام می‌دهند، اما بخشی از رفتارهایشان از سر انتخاب و ترجیح است. این انتخاب‌ها به باور‌ها و سلیقه‌های افراد بر‌می‌گردد و در نتیجه با هم تناسب و ربط دارد. یا حداقل هر دسته از رفتار‌های ناشی از ترجیحات در حوزه‌ی خود با هم تناسب دارد و از این مناسبات می‌شود الگو یا الگو‌هایی استخراج کرد. این مناسبات یا الگومندی همان سبک زندگی است.

سبک زندگی دینی و سبک زندگی اسلامی-ایرانی

بر اساس معنی ارائه‌شده‌ی فوق از سبک زندگی، آیا ترکیب «‌سبک زندگی دینی» ترکیبی درست و بامعنی است یا نه؟ پاسخ مثبت است. سبک زندگی دینی سبکی است که الگوهای مطرح در آن از ترجیحات دینی یا مبتنی بر مبانی دینی پدید آمده است. به لحاظ عینی ما می‌توانیم درون هر نوع فرهنگ مبتنی بر مذهب و مکتبی (اعمّ از شیعه، سنی، مسیحی، بودایی و …) این الگو‌ها را دنبال کنیم و اتفاقاً این یکی از حوزه‌های مطالعاتی فعال در مورد سبک زندگی در مجامع علمی است. در حوزه‌ی اندیشه و فرهنگ اسلامی و شیعی هم مطالعاتی شده و می‌توان تحقیقات بسیار دیگری انجام داد، چون اسلام همه‌ی حوزه‌های زندگی را پوشش داده و برایشان دستور دارد. لذا اسلام کامل‌ترین سبک‌های زندگی را عرضه می‌کند.
اما ترکیب سبک زندگی «اسلامی-ایرانی» یعنی چه؟ آیا این یک اصطلاح توصیفی (عینی و انضمامی) است یا تجویزی (ذهنی و آرمانی)؟ به عبارتی آیا ما با واقعیتی در زندگی روزمره‌مان‌ رو‌به‌رو هستیم که می‌شود آن را سبک زندگی اسلامی-ایرانی نامید؟ یا این‌که ما مجموعه‌ای از گزاره‌ها‌، آموزه‌ها و دستور‌العمل‌های‌ برآمده از اسلام را فراهم کرده‌ایم و به مردم ایران ۱۳۹۲ می‌گوییم این‌ها را انجام دهند تا رستگار شوند؟ پاسخ این است که این ترکیب هم می‌تواند توصیفی باشد و هم تجویزی. هم در تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم و هم در زندگی روزمره‌ی مردمان امروز می‌توان به الگوهای متعدد رفتاری اشاره کرد که برآمده از ترجیحات اسلامی و شیعی است. همچنین می‌توان از میان آموزه‌های دینی، الگو‌هایی رفتاری را تجویز کرد که مردم را با توجه خصائص تاریخی و جغرافیایی‌شان بهتر از هر مرجّحی به سعادت برساند. پس این الگوی اسلامی-ایرانی از یک سو تجویز است و رو به سعادت و معنویت انسان دارد و از سوی دیگر با واقعیات زندگی انسان ایرانی و محیط او پیوند و تناسب دارد.

سبک‌های زندگی اسلامی

نکته‌ی دیگری را هم من این‌جا تذکر بدهم: آیا ما سبک زندگی اسلامی داریم یا سبک‌های زندگی اسلامی؟ این نکته بسیار مهم است. برای این که ببینیم آیا اسلام حدی از ترجیح، ذوق و سلیقه را می‌پذیرد؟ به تعبیر دیگری آیا اسلام اختیار و انتخابی افزون بر انتخاب سعادت یا شقاوت (إنّا هَدَیْناهُ السّبیلَ إمّا شاکِراً و إمّا کَفُوراً)۳ در مسیر دستیابی به کمال و قرب الی‌الله برای انسان قائل است یا نه؟ مسلّم است که انسان‌ها در پایه‌های وجودی‌شان با هم متفاوت‌اند. کسی نمی‌تواند نفی کند که پدر و مادر متفاوت، زمان متفاوت، مکان متفاوت، استعداد‌های متفاوت تربیت اجتماعی‌اند. واقعیت این است که حتی دو بچه‌ای که ‌از یک سلّول اولیه پدید آمده‌اند و درون یک خانواده بزرگ شده‌اند، با هم شبیه نیستند؛ بزرگ که می‌شوند، یکی‌شان مثلاً تند‌خو است و یکی‌شان نرمخو است‌.
پس ما باور داریم که تفاوت‌های مربوط به فضای پیدایش و آن‌چه مربوط به ذات و طبیعت افراد است و هم قبول داریم که تفاوت‌های افراد در حوزه‌ی تربیت و تأثیر‌پذیری از جامعه را. همین‌ها سبک‌های زندگی متفاوتی پدید می‌آورد یا طلب می‌کند. یعنی شما نمی‌توانید به همه بگویید یک‌جور باشند و نمی‌شود این‌گونه توصیه کرد. البته در همه‌ی ما فطرت و ماهیت انسانی در حوزه‌ی تکوین و اصول و جهت و محدوده‌ها در حوزه‌ی تشریع مشترک است، اما نقطه‌ی شروع با هم برابر نیست. حتی دو برادر هم چه‌بسا از یک نقطه شروع نمی‌کنند و این تعبیری از همین عبارت است که «الطّرق الی الله بعدد نفوس (أنفاس) الخلائق»۴. (البته بسیاری از این عبارت تعابیر غلط و تسامحی به معنی لیبرالیستی می‌کنند.)
پس نمی‌توان از همه انتظار داشت که از ابتدا از یک جا شروع کنند، چون هر کسی از یک دامنه‌ای برخاسته است، اما جهتِ حرکت، شیوه‌ی حرکت، ممنوعیت‌ها و محدودیت‌های آدم‌ها یکی است، چون همه‌ انسان‌اند و در ماهیت انسانی با هم برابرند. فطرت‌های پایه یکی است‌. در اصل جریان خلقت همه‌‌ی انسان‌ها حرکت «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون»۵ را طی می‌کنند. صراط یکی است. شاهراه یکی است، اما سُبُل متعدد است و البته «الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا»۶. نفرموده یک سبیل. یک سبیل نیست؛ سبل است، برای این‌که هر کسی از نقطه‌ای آغاز می‌کند.
پس اسلام اقتضائات افراد را پذیرفته و نفی نکرده است: «قُل کُلٌّ یعملُ علی شاکِلَتِهِ»۷. اثر این بحث را به‌خوبی در فروعات و احکام و اخلاق اسلامی می‌بینیم که از آن به مقتضیات زمان و مکان و ارجاع به عرف و منطقه‌الفراغ و مشابه این مفاهیم تعبیر می‌کنند.

عنصر تدریج کارگشا است

به این نکته هم ‌باید توجه داشت که نفوس تدریجاً با امور خو می‌گیرند. ملکه‌ی تقوا و عدالت در وجود افراد هم همین‌گونه است. ما باید به این تدریج در امر هدایت انسان‌ها و اداره‌ی امورشان -به‌ویژه در حوزه‌ی سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی فرهنگی- توجه کنیم. مثلاً برخی‌ها به‌خاطر تقدسی که قائل‌اند و بعضی سوابق، با ورود هر کسی به خیمه‌ی ابا‌عبدالله علیه‌السلام مخالف‌اند. معتقدند اول آدم باید حسینی شود. بعضی‌ها هم معتقدند این آقا که آمده در خیمه‌ی اباعبدالله علیه‌السلام، با هر لباسی که هست، باید تحملش کنیم و بپذیریمش. (کاری ندارم با آنها که دینداری را فقط به «دل پاک!» تعبیر می‌کنند و به همان بسنده می‌کنند و صلح کل‌اند.) دسته‌ی دوم می‌گویند این قدم اول است و در خیمه برای او برنامه داریم‌. بگذار بیاید داخل، به این قلاب ما که گیر کرد، ما کارمان را انجام می‌دهیم. این همان کاری است که در غرب هم می‌کنند. یعنی اول که شما می‌روید غذا بخورید، برای یک ساندویچ همبرگر می‌روید داخل رستوران. قرار است همبرگر بخرید، اما با همبرگر به شما یک ذائقه و انتظار جدید می‌دهند. به بچه‌تان هم یک عروسک یا اسباب‌بازی (هپی‌میل)۸ می‌دهند. بچه‌تان دفعه‌ی بعد می‌گوید بابا باز هم برویم همان جا؛ این قلاب گیر کرده است. کارش این است که با همین اقدام مرحله‌به‌مرحله شما را پیش می‌برد تا برسید به دنیای مکدونالد و بپیوندید به جامعه‌ی جهانی و نظم نوین آن‌.
اما بحث سر این است که ما متأسفانه «تدریج» را فراموش می‌کنیم. ما می‌خواهیم یک شبه مؤمن تنوری درست کنیم. (به یاد بیاوریم داستانی را که امام صادق علیه‌السلام در مورد آن تازه‌مسلمان و آن مرد عابد نقل می‌کنند.) خوب نمی‌شود. مگر همه مخلص و حزب‌اللهی و رزمنده و بسیجی‌اند؟! بسیاری این مسیر را نرفته‌اند و ندیده‌اند و لذتش را نچشیده‌اند. باید تدریجی آمد. در بحث مقوله‌ی سبک زندگی هم باید تدریجی بیاییم و این را رتبه‌بندی و مرحله‌بندی کنیم. ما می‌گوییم افراد تمایلات متفاوتی دارند و اگر این تمایلات برگرفته از شهوات و هوای نفس است، اسلام کلاً نهی‌اش نمی‌کند، بلکه آموزه‌ها و دستور‌هایی را ارائه‌ می‌کند که ‌تدریجاً به این سلیقه و سبک و دلیل ترجیح‌گذاری، رنگ و بوی الهی می‌دهد. تفاوت در انتخاب و تفاوت در سلیقه را می‌پذیرد. اسلام نمی‌گوید همه رنگ سبز یا آبی و قرمز را دوست داشته باشند. واقعیت این است که هر کسی بنا بر نوعی که به دنیا آمده و تربیت شده است، یک رنگی را دوست دارد و اسلام هم نفی‌اش نمی‌کند. یعنی حدی از سلیقه، حدی از تفاوت انسان‌ها در اسلام پذیرفته شده است. می‌فرماید ترجیحت را در مسیر و محدوده‌ی الهی قرار بده. همه قرار نیست سلمان باشند یا ابوذر. بسته به توانایی‌ها وساختار وجودی‌شان است؛ «لا یُکَلّفُ اللهُ نَفْساً الاّ وُسْعَها»۹. سلمان و ابوذر هم اول در رتبه‌ای نبودند که در آخر رسیدند. تا آخر هم نه سلمان ابوذر شد و نه ابوذر سلمان؛ «لا یَزالُونَ مُخْتَلِفینَ وَ لِذَلِکَ خَلَقَهُمْ»۱۰.

یونیفورم‌سازی نکنیم

نکته‌ی دیگر این است که ما تجارب خوبی نداریم از این نوع یکسان‌سازی‌ها و یونیفورم دادن‌ها. تاریخ هم این مسأله را تأیید می‌کند؛ (بررسی تاریخ کمونیسم و کشورهایی مانند شوروی و چین و آلبانی و کره درس‌آموز است.) بحثی را که رهبر معظم انقلاب در مورد سبک زندگی بیان فرمودند، تبدیل به یونیفورمازیسیون نکنیم. این نکته بسیار مهم است، زیرا اصلاً یک نوع دلزدگی ایجاد خواهد کرد که همه باید یک‌جور بخورند و یک‌جور بخوابند. بحث از سبک زندگی بحث از ترجیح و انتخاب است. در الگو‌های تجویزی باید جنبه‌ی ترجیحی قوی باشد. یعنی باید ذهن آدم‌ها را طوری تربیت نمود که به خاطر خدا بخورند. باید مرجّحشان شرعی باشد. اقتضای این بدن یک چیزی است. اقتضای این زمان و اقتضای این خانواده یک چیزهایی است. باید این تفاوت‌ها را بپذیریم و لِحاظ کنیم. اصلاً بسیاری از مسائل شرعی به عرف واگذار شده ‌است. مثلاً در امر عزاداری از امام علیه‌السلام سؤال ‌کرده‌اند که آقا ما چه کنیم درعزاداری‌ها؟ فرموده‌اند آن طوری که برای مرگ عزیزترین عزیزانتان عزاداری می‌کنید، آن را انجام بدهید [البته حریم شرعی را نگهدارید.] ببینید مردم چگونه می‌فهمند که شما به بیشترین حد عزادار هستید، همان را نشان بدهید. نمی‌فرمایند رسم ما اهل بیت علیهم‌السلام این است و شما هم در عزاداری چنین کنید. البته خود ایشان هم روشی داشته‌اند، اما امام علیه‌السلام امر به یک شکل خاص نمی‌کنند؛ مؤمنان را امر به محتوا و نتیجه و البته رعایت محدوده‌ی شرعی می‌کنند.
لذا شناخت مخاطب برای ما یک اصل است. اگر ما این کار را انجام دهیم و بتوانیم سبک‌های متعدد را با توجه به حفظ آن اصول و حریم‌های شرعی تولید کنیم، آن وقت خواهید دید که بسیاری این الگو را می‌پذیرند. «لَوْ عَرَفُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لَاتَّبَعُونا»۱۱. اصلاً من این‌جوری به شما بگویم که سرمایه‌داری غرب همراهی با خود را به وسیله‌ی هدایت میل و تمایل مردم فراهم می‌کند‌. بسیاری عقیده‌ و جهت‌گیری‌ و اهداف نظام سرمایه‌داری را در دنیا قبول ندارند، اما پوشش آن را می‌پذیرند و بعد تمایلاتشان نیز همسو می‌شود؛ مانند بسیاری از اندیشمندان منتقد سرمایه‌داری. البته باید تفاوتی را که این‌جا وجود دارد نیز لحاظ کرد؛ این‌که اسلام حرکت آگاهانه و معقولانه و از سر اختیار را مطلوب می‌داند و نه همسو‌ کردن مردم از سر اضطرار یا کشش غرائز یا سوء استفاده از جهالت انسان‌ها را.

فرصتی برای نشر فرهنگ اهل بیت علیهم‌السلام

ما یک فرهنگ‌ بسیار غنی داریم، منتها بی‌جهت و به یک معنی و ناخواسته و ناآگاهانه اکثریت مسلمانان در مقابلش موضع گرفتند. منظورم فرهنگ اهل بیت علیهم‌السلام و به تبع آن، فرهنگ اسلامی-ایرانی است. متأسفانه به دلیل این‌که این فرهنگ منتسب به شیعه است، از ابتدا در مقابلش موضع گرفته شده است. در امر تبلیغ بسیاری اوقات ضرورتی ندارد که شما اسمی از شیعه ببرید، بلکه اگر همان فرهنگ اهل بیت علیهم‌السلام را تبدیل به سبک زندگی کنید و در اختیارشان قرار دهید، آنها می‌بینند که این حلّال مشکلات‌شان است و مطمئناً خواهند پذیرفت. این روش مورد تصدیق هر وجدان پاکی است. مکتب اهل بیت علیهم‌السلام معانی و مضامین بسیار وسیع و متعددی دارد و محدود نیست. این معانی متعدد را می‌توانیم به جلوه‌های متعددی در مصر، عربستان، افغانستان، پاکستان و … تکثیر کنیم. اصلاً مکتب اهل بیت علیه‌السلام خودش فضاسازی می‌کند و راهش را باز می‌کند. این اتفاق مبارک تاکنون در حد کمی رخ داده است، ولی سازمان‌یافته و برنامه‌ریزی‌شده نیست‌. دشمنی با این فرهنگ نیز سازمان‌یافته است، اما دوستان ما متأسفانه غیر سازمان‌یافته کار می‌کنند.
برای رسیدن به تمدن نوین و مطلوب اسلامی باید الگو داشته باشیم‌. نقطه‌ی آغاز آن نیز تولید سبک‌های زندگی اسلامی متناسب با مخاطبان است. اصل موضوع در همان بحثی است که رهبر معظم انقلاب در الگوی پیشرفت مطرح ‌کرده‌اند، منتها باید نمادهایش را -همان‌گونه که فرموده‌اند- در حوزه‌ی سبک زندگی روشن کنیم. هر کشوری، هر قومی، هر فرهنگ و هر پاره‌فرهنگی نمادهای خاص خودش را می‌خواهد؛ «إنّا خَلَقْناکُم مِنْ ذَکَرٍ و أُنْثی وَ جَعَلْناکُم شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إنّ أکْرَمَکُم عِنْدَ اللهِ أتقیکُمْ»۱۲. لبنانی‌ها هم شیعه هستند، اما واقعش این است که تفاوت بسیاری با شیعیان ایران و پاکستان دارند.
اگر می‌خواهیم الگوسازی کنیم، باید باور کنیم که جوامع انسانی با هم تفاوت دارند. باید این تمایزها را بشناسیم؛ «وَ مِنْ آیاتِهِ […] اخْتِلافُ ألْسِنَتِکُم وَ ألْوانِکُمْ»۱۳. یک کاری ژاپنی‌ها و چینی‌ها می‌کنند؛ در جاهای مختلفی و از جمله ایران می‌گردند تا روش‌ها و عادات و رسوم مردم را ببینند. مثلاً طریقه‌ی پخت برنج و دم‌کردن چای ما را. بعد پلوپز و سماور خاص و ویژه‌ی ایرانی‌ها می‌سازند و به ما می‌فروشند. ما هم باید دنیا را ببینیم. باید ببینیم برای این آدم در هند و یمن چه‌ می‌توان کرد. بالأخره این آدم اسماعیلی است، زیدی است، هر چه هست، محبّ اهل بیت علیهم‌السلام است و افکار کلّی ما را قبول دارد، اما در هند یا یمن زندگی می‌کند. باید شیوه‌های مناسب برای زندگی او را نیز تولید کنیم. این یکی از گام‌های بسیار مؤثر در مسیر «بیداری اسلامی» و نهادینه‌سازی آن است.

سبک زندگی غربی تهدید محض نیست

از جمله مسائل ما با غرب، اختلاف در نگرش به زندگی و سبک زندگی است. آنها مقوله‌ی لذت را مبنا قرار می‌دهند و ما تقرّب به خدا را اصل قرار می‌دهیم، ولی لذت مشروع را هم ممنوع نمی‌دانیم. سبک زندگی هم بر همین اساس شکل می‌گیرد. چند نکته نیز قابل تأمل است: اول این که یادمان باشد غرب همه‌اش سرمایه‌داری نیست و تجارب تاریخی که در آنجا وجود دارد، همه‌اش کفرآمیز نیست. اندیشه‌های اندیشمندان بزرگ را نباید از نظر دور داشت. اخلاق مسیحیت را نباید دست کم گرفت. اخلاق یهود را نباید دست کم گرفت. تأثیر آموزه‌ها و اندیشه‌های اسلامی در آن‌جا را نباید فراموش کرد. اگرچه از تحریف‌ها هم در آنها نباید غافل بود.
دوم این‌که بالأخره سیستم سرمایه‌داری در درون نظام عقلانی و با بهره‌گیری از نعمات الهی و قانون‌مندی‌های طبیعت شکل گرفته است. این‌ها واقعیت‌هایی است که در آن جامعه وجود دارد. آن‌چه در غرب به عنوان سبک(های) زندگی غرب وجود دارد، یکسره باطل نیست؛ مثل همین مفهوم سبک زندگی که اتفاقاً حاصل مطالعات و تحلیل سرمایه‌داری است و ما امروزه از آن استفاده می‌کنیم و داریم از مزایای آن می‌گوییم. عناصری در آن وجود دارد که قابل تأمل است، منتها همیشه باید توجه کنیم که آن عنصر، درونِ ترکیب است. اگر ما این عنصر را استخراج کردیم، باید توجه داشته باشیم که ایدئولوژی‌اش را همراه نیاوریم. پیشینه، کار کرد، ساختار و بافتی را که یک عنصر در آن بوده، به‌خوبی بشناسیم. جداسازی بسیار سخت است، ولی نباید حاصل اندیشه و راه‌های رفته‌ی دیگران را نادیده گرفت.
دنیای غرب -چه در حوزه‌ی نظری و چه در حوزه‌ی مصداقی و عملی- تجربیاتی دارد که باید این تجربیات را پالایش نمود و استخراج کرد و در تماس با غرب به آنها توجه داشت. آن‌چه که در دنیای غرب می‌گذرد، درست است که در نظام و گفتمان مسلط سرمایه‌داری است، اما همه‌ی غربی‌ها بی‌دین و سکولار و نامعقول نیستند. این برای تعاملات ما با دنیای غرب بسیار مهم است. هم برای این‌که ما از دستاورد آنها استفاده کنیم و هم برای این‌که ما با آنها تعامل کنیم. این قضیه باعث نشود که ما چشم روی هم بگذاریم و یک حکم کلی و عام بدهیم. این قضیه ما را از واقع‌نگری دور خواهد کرد. فرهنگ اسلامی و جامعه‌ی مسلمانان از روزی که درست شد، اصلاً نفی همه‌ی عناصر موجود در فرهنگ جاهلیت نبود. پالایش و جهت‌دهی به آن بود. مثلاً پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله روزی که آمد، فرمود: من تمام معاملات شما را امضا می‌کنم غیر از ربا «أحلّ اللهُ البیعَ و حرّم الرّبا»۱۴. فرمودند که محدوده‌ی من این است، بقیه‌ی معاملات را قبول دارم. به آنها که نگران التقاط هستند، باید گفت که ما زمانی دچار التقاط می‌شویم که با سهل‌گیری و تسامح جهان‌بینی و ایدئولوژی و مقاصد آن‌ها را با ابزارها، نمادها، طرق، تکنیک‌هایشان خلط کنیم و از فرط شوق و رعب از مسیر اعتدال خارج شویم. ما می‌توانیم از دستاورد دیگران -چه در حوزه‌ی عملی و چه در حوزه‌ی نظری- بهره ببریم و نباید خودمان را محروم کنیم و مثلاً چرخ را دوباره ابداع کنیم. نباید بن‌بست‌هایی را که دیگران آزموده‌اند، دو‌باره بیازماییم. می‌توان با بعضی از آجرهای آنها بنای خودمان را بسازیم. سبک‌های زندگی‌ای که از این رهگذر ایجاد می‌شوند،

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Farzad Moo

خودآگاهی چیست

توانایی شناخت خود و آگاهی از خصوصیات، نقاط ضعف و قوّت، خواسته‌ها، ترسها و انزجارهاست. برای اکثر ما توصیف ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری خود برای دیگران، کار سخت و دشواری است. به عنوان مثال ممکن است پاسخ به این سوال که چه کسی هستیم، سخت و دشوار باشد.

اکثر ما فقط در مورد ویژگی‌های کلی و عمومی خود از جمله سن، جنس، نام خانوادگی، تحصیلات، وضعیت شغلی و ... خود صحبت می‌کنیم و از ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری خود اطلاعات کافی و مناسبی نداریم.

به عنوان مثال، نمی‌دانیم که چه کارهایی را خوب می‌توانیم انجام دهیم؟ چه ویژگی‌های اخلاقی خوب و مثبتی داریم؟ به چه علت مهربان هستیم؟ چه ویژگی‌های منفی اخلاقی داریم.

رشد خودآگاهی به فرد کمک می‌کند تا دریابد تحت استرس قرار دارد یا نه و این معمولاً پیش شرط ضروری روابط اجتماعی و روابط بین فردی موثر و همدلانه‌ است.

به طور کلی آنچه که در مهارت خودآگاهی می‌آموزیم عبارتنداز:

با تکیه بر نقاط قوت خود برای برطرف کردن نقاط ضعف خود تلاش کنیم. آگاهی از نقاط ضعف باعث می‌شود که فرد با استفاده از این آگاهی بتواند تسلط بیشتری بر خود داشته باشد.

 احساسات خود را بشناسیم. چون فردی که از احساسات خود آگاه می‌شود می‌تواند آنها را کنترل کند. ناتوانی در کنترل و مهار احساسات می‌تواند به اعتیاد، خشونت و ... بیانجامد.

 از نیازهای خود اطلاع پیدا کنیم و یاد بگیریم که از مسیرهای سالم نیازهای خود را مرتفع سازیم.

در زندگی خود اهداف واقعی را دنبال نماییم و از دنبال کردن اهداف غیرواقعی، تخیلی و کمال‌گرایانه پرهیز کنیم. چرا که اهداف غیر‌واقع بینانه باعث ناکامی و به تبع آن خشم و خشونت می‌شود.

در نهایت خودآگاهی باعث ارزشمندی ما می‌شود و به ما کمک می‌کند تا دنبال ارزشهای واقعی به جای ارزشهای کاذب باشیم و رضایت کافی از زندگی داشته باشیم.

شناخت احساسات

یکی از اجزای مهم مهارت خودآگاهی «شناخت احساسات» است.

از عوامل مهمی که به ما کمک می‌کند زندگی خوب و موفق داشته باشیم این است که خود را بشناسیم، احساس خوبی در مورد خود داشته باشیم و از کسی که هستیم، شاد و راضی باشیم.

فکر می‌کنید کسی که احساس خوبی نسبت به خود دارد چه ویژگی‌هایی دارد؟ تعدادی از ویژگی های چنین فردی به شرح ذیل است:

خصوصیات مثبت، توانایی‌ها و استعدادهای خود را می‌شناسد و به آن‌‌ها افتخار می‌کند.

 خصوصیات منفی و نقاط ضعف خود را می‌شناسد، می‌پذیرد و سعی می‌کند آن‌ها را اصلاح نماید.

موفقیتها و شکستهای خود را می‌شناسد و می‌پذیرد.

 به خود و دیگران احترام می‌گذارد.

برای رسیدن به اهداف خود تلاش می‌کند.

 شما چه احساسی در مورد خود دارید؟ آیا از کسی که هستید، شاد و راضی هستید و احساس خوبی در مورد خود دارید؟

 آیا تا بحال شده فکر کنید دیگران از شما بهتر هستند و دوست داشته باشید ای کاش جای آنها بودید؟

از پی بردن به اینکه افراد چه خصوصیاتی را در شما می‌پسندند چه احساسی پیدا می‌کنید؟

آیا به نکات قوتی در خود پی برده‌اید که از آن اطلاع نداشتید؟

 آیا موردی وجود داشت که هیچ‌کس به نقطه قوتی که خود آن را مهم می‌پندارید اشاره‌ای نکرده باشد و شما از آن احساس ناامیدی کرده باشید؟

چگونه می‌توان دیگران را از این نقطه قوت آگاه ساخت؟

 آیا موردی وجود داشت که در آن بیش از یک نفر به یک خصوصیت مثبت شما اشاره کرده باشد؟

 و در نهایت به این سوال پاسخ دهید کسی که احساس خوبی نسبت به خود دارد در مورد خود چطور فکر می‌کند و چگونه رفتار می‌کند.

علاوه بر شناخت خصوصیات مثبت، شناخت نقاط ضعف خود نیز در آگاهی ما نقش مؤثری ایفا می‌کند.

شناخت نقاط منفی خود، پذیرش آنها و تلاش برای اصلاح آنها نیز می‌تواند احساس خوبی در ما بوجود آورد.

همه ما ممکن است یکسری خصوصیات منفی داشته باشیم و یا در انجام بعضی از کارها و یا دروس ضعیف باشیم.

...اگر به جای اینکه به خاطر این نقاط ضعف خود را سرزنش کنیم و یا خود را آدم بد و بی‌استعدادی بدانیم سعی کنیم آن‌ها را تغییر داده و یا اصلاح کنیم، آن وقت این نقاط ضعف تبدیل به خصوصیات مثبت و نقاط قوت می‌شود و احساس خیلی خوبی نسبت به خود پیدا می‌کنیم، آنگاه از کسی که هستیم شاد و راضی می‌شویم.

هوش هیجانی

یکی دیگر از اجزای مهم مهارت خودآگاهی، پی بردن به«هوش هیجانی» خود می‌باشد. به راستی هوش هیجانی چیست؟

هوش هیجانی عبارت است : از توانایی شما برای اکتساب و به کار گیری دانش به دست آمده از احساسات خودتان و احساسات دیگران به منظور دستیابی به موفقیت بیشتر و بهره‌مندی از زندگی کاملتر.

رسیدن به چنین هوشی دارای مراحل زیر می‌باشد:

آگاهی از احساسات خود

کنترل و اعمال مدیریت بر احساسات به ویژه احساسات دلتنگ‌کننده.

خودانگیختگی یا داشتن منبع حمایت درونی

همدلی یا درک احساسات و علایق دیگران و احترام گذاردن به تفاوتهای موجود در احساسات افراد نسبت به پدیده‌های مختلف.

کنترل روابط

               « اثرات سودمند هوش هیجانی بر اشخاص»

خودارزیابی و خودآگاهی.

شناخت نقاط قوت و حوزه‌های پیشرفت.

افزایش قابلیت و توانمندی‌های اجتماعی.

مهارت در کسب آرامش و اعتماد به نفس

افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند دارای

« تفکر واگر» هستند، یعنی نسبت به نظرات دیگران بی‌تفاوت نبوده بلکه آن‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهند و با استدلال آنها را می‌پذیرند، یا رد می‌کنند و یا در صورت لزوم موارد ترمیمی به آن‌ها اضافه می‌نمایند.

این افراد دارای ویژگی « خودسامانگری» هستند یعنی، به ارزیابی توانایی‌های خود در مجموعه انسانی، گروهی و سازمانی می‌پردازند و طی آن جایگاه خود را براساس نقش‌هایی که ایفا می‌کنند ترسیم می‌نمایند که برای تحقق آن، ساماندهی روابط اجتماعی از اهمیت خاص برخوردار است.

تجربه نشان داده که هرگز توانمندی‌های افراد در کنج انزوا و عزلت به فعل در نیامده و عینی نمی‌شود.

گروه، اجتماع و همنوعان بستر مناسبی هستند که طی یک فرایند بازخوردی، رفتار افراد را شکل و جهت می دهند.

عزت نفس

از اجزای مهم دیگر خودآگاهی « عزت نفس» یا اعتماد به نفس می‌باشد. عزت نفس کلید اصلی بهداشت روان است.

عزت نفس منوط به میزان احترام و ارزشی است که فرد برای خود قائل است. چنانچه قضاوت ما نسبت به ارزشهایی که داریم مثبت باشد دارای عزت نفس مثبت و چنانچه قضاوت ما منفی باشد دارای عزت نفس ضعیفی هستیم.

برای بالا بردن عزت نفس خود سعی کنید.

روابط اجتماعی خود را گسترش دهید و با دوستان زیادی ارتباط برقرار کنید.

با خانواده خود ارتباط گرم و مستمر داشته باشید.

اهداف کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت را به گونه‌ای طراحی کنید که بتوانید به آنها دسترسی پیدا کنید.

نقاط ضعف خود را بعد از شناسایی برطرف کنید و به شناسایی نقاط قوت خود بپردازید.

هرگز خود را با دیگران مقایسه نکنید چون این ارزیابی منطقی نخواهد بود.

خویشتن پذیر باشید. یعنی، احساس غرور نمائید.

مثبت فکر کنید و همیشه سعی کنید نیمه پرلیوان را ببینید.

افرادی را بیابید که بتوانید از آنها چیزی بیاموزید.

اتفاقات ناخوشایند زندگی خود را بپذیرید.

بر عادات ناپسند خود غلبه نمایید.

از هیچ چیز نترسید، چون ترس از موانع اعتماد به نفس است.

خود را به دیگران وابسته نکنید و حتی المقدور به دیگران کمک کنید.

همه را ببخشید. روح خود را آزاد کنید، نفرت را به دل راه ندهید.

بحث خودآگاهی

آیا ماهیت خودآگاهی نهایتاً از پرسشی فلسفی به پرسشی علمی بدل شده است که می توان آن را با انجام آزمایش ها تعیین کرد؟ پاسخ در این مورد مانند هر موضوع مرتبط به آن، بستگی به کسی دارد که این پرسش را از او می کنید. اما به نظر می رسد که علاقه علمی به این پرسش قدیمی و دشوار دارد افزایش می یابد.

البته تا به حال گرچه نظریه ها فراوان بوده اند، داده های دقیق اندکند.

گفتمان حاکم درباره خودآگاهی به شدت تحت تاثیر رنه دکارت فیلسوف فرانسه قرار داشته است که در میانه قرن هفتم اظهار کرد که جسم و ذهن ماهیتی کاملاً متفاوت دارند. دکارت نتیجه می گیرد که باید این چنین باشد زیرا جسم هم در زمان و هم در مکان قرار دارد، در حالی که ذهن بعد مکانی ندارد. بررسی های با سوگیری علمی اخیر عموماً این راه حل را رد می کنند؛ اغلب آنها ترجیح می دهند که جسم و ذهن را جنبه های متفاوتی از یک چیز واحد تلقی کنند. خودآگاهی از این دیدگاه از خواص و سازماندهی سلول های عصبی در مغز پدیدار می شود. اما چگونه؟ و چگونه دانشمندان با سرسپردگی شان به مشاهده عینی و اندازه گیری، به قلمروی ذاتاً خصوصی و ذهنی خودآگاهی دست می یابند؟

برخی بینش ها در این مورد از بررسی کردن بیماران دچار ضایعات عصبی به دست آمده که به علت این ضایعات خودآگاهی شان تغییر یافته است. آسیب به ساختارهای معین از لحاظ تکاملی باستانی در ساقه مغز خودآگاهی فرد را کاملاً می زداید و فرد را در حالت اغما یا حالت نباتی مداوم باقی می گذارد. گرچه این نواحی ممکن است کلید اصلی خودآگاهی باشند، نامحتمل است که تنها منبع خودآگاهی را تشکیل دهند. احتمالاً جنبه های متفاوت خودآگاهی در نواحی متفاوت مغز تولید می شوند.

برای مثال آسیب به نواحی بینایی در قشر مخ می تواند نقصان های عجیبی که محدود بر آگاهی بینایی هستند به وجود آورد.

در بیماری ای به نام دی اف که کاملاً مورد بررسی قرار گرفته است، ناتوانی در شناسایی شکل ها یا تعیین کردن جهت یک شکاف در یک دیسک عمودی وجود دارد. با این حال هنگامی از این بیمار خواسته می شد که یک کارت را بردارد و آن را از میان شکاف بگذراند، او به آسانی از عهده این کار برمی آمد. دی اف در یک سطح آگاهی باید جهت شکاف را در دیسک بداند تا قادر به انجام این کار باشد، اما در عین حال ظاهراً او نمی داند که دارای این آگاهی است. آزمایش های با طراحی هوشمندانه می تواند جداشدگی مشابهی را میان شناخت ناخودآگاه و خودآگاه در افراد مبتلا به ضایعات عصبی به وجود آورد. و پژوهشگران امیدوارند که اسکن کردن مغزهای افراد در حال انجام دادن چنین آزمایش هایی شواهدی را در مورد فعالیت عصبی ضروری برای هوشیاری خودآگاه به دست دهد. بررسی روی میمون ها نیز ممکن است برخی جنبه های خودآگاهی، به خصوص آگاهی بینایی را مشخص کند. یک رویکرد تجربی به این موضوع آن است که خطایی بصری را در میمون به وجود آوریم که «ادراک دوگروهی» (bistable percept) را باعث شود، یعنی شیء ای که در یک لحظه یک چیز به نظر می رسد و در لحظه دیگر چیزی دیگر. (آزمایش ها با مکعب نوسان دهنده توجه «نکر» مثال مشهودی در این مورد است). میمون ها را می توان طوری تعلیم داد که بیان کنند کدام نمود را ادراک می کنند. پژوهشگران در همان زمان به مشخص کردن آن سلول های عصبی می پردازند که ادراکات میمون را ردیابی می کنند. با این امید که مشخص کردن این سلول های عصبی آنها را به آن سیستم های عصبی هدایت کند که در شناخت خودآگاه بینایی دخیل هستند و نهایتاً توضیحی بیابند که چگونه یک الگوی خاص فوتون ها که به شبکیه چشم برخورد می کند، تجربه دیدن مثلاً یک گل سرخ را ایجاد می کند. آزمایش هایی که فعلاً در حال انجام است عموماً تنها قطعاتی از پازل خودآگاهی را مورد توجه قرار می دهند و تعداد بسیار اندکی از آنها مستقیماً به رازآمیزترین جنبه خودآگاهی ذهن انسان یعنی درک خویشتن می پردازند. با این حال آزمایش هایی در این مورد آغاز شده است و اگر نتایج آنها بینش کاملی در مورد چگونگی ظهور خودآگاهی از کلافه های سلول های عصبی فراهم نیاورد، دست کم رده بعدی پرسش هایی را که باید مطرح کرد روشن می کند. بالاخره دانشمندان تمایل دارند نه تنها اساس زیست شناسی خودآگاهی را دریابند، همچنین می خواهند بدانند چرا خودآگاهی وجود دارد. چه نوع فشار انتخاب طبیعی به وجود آمدن خودآگاهی انجامید و کدامیک از جانوران دیگر غیر از انسان نیز دارای خودآگاهی هستند؟ بعضی از محققان گمان می کنند که خودآگاهی منحصر به انسان ها نیست، اما البته این امر بستگی به چگونگی تعریف ما از این واژه دارد. شاخص های زیست شناختی برای خودآگاهی ممکن است به ما کمک کند در این مورد به توافق برسیم در مورد چگونگی به وجود آمدن خودآگاهی در ابتدای حیات درکی به دست آوریم. چنین شاخص هایی همچنین می توانند در تصمیم گیری در مورد سرنوشت افرادی که در حالتی از عدم هوشیاری و پاسخ دهی قرار دارند مفید باشند. تا همین اواخر، پرداختن به موضوع خودآگاهی برای هر دانشمند فاقد کرسی دانشگاهی (و احتمالاً از قبل جایزه نوبل نگرفته ای)، کاری نامطمئن به حساب می آمد. خوشبختانه امروز محققان جوان بیشتر در این زمینه کار می کنند. پرسش های پاسخ نگرفته در مورد خودآگاهی آنها و مطبوعات را برای سال های زیادی در آینده مشغول نگه خواهد داشت.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Farzad Moo

برخی آثار نیکی کردن به والدین

نیکی به پدر و مادر در دین اسلام اهمیت فوق العاده ای دارد، به گونه ای که در قرآن کریم پس از امر به عبادت خدا، به سپاس گویی از زحمات والدین تصریح شده است. چنین احسانی دارای آثار بسیار شگرفی است که انسان در دنیا و آخرت از آن بهره مند می شود.نظر به جایگاه والا و مقام ارزشمند پدر و مادر و نیکی به ایشان، در این مقاله به بررسی آثار دنیوی و پیامدهای اخروی احسان به والدین می پردازیم و جان را با کلمات نورانی قرآن و احادیث معصومین (ع) طهارت و نورانیت می بخشیم و از مشعل هدایت آنان چراغ دل را برمی افروزیم.
الف ) آثار دنیوی
۱) دوری از عصیان گری و شقاوت
از جمله آثاری که قرآن کریم به آن تصریح نموده، این است که نیکی به والدین صفت جبار و عصیانگری را از انسان دور می کند و همچنین دچار شقاوت نمی گردد.
قرآن کریم می فرماید: «یَـیَحْیَی خُذِ الْکِتَـبَ بِقُوَّهٔ وَ ءَاتَیْنَـهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا * وَ حَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَ زَکَوهًٔ وَ کَانَ تَقِیًّا * وَ بَرَّا بِوَ الِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُن جَبَّارًا عَصِیًّا(۱): «گفتیم ای یحیی کتاب آسمانی را به جدّ و جهد بگیر و به او در عهد کودکی نبوت بخشیدیم و از سوی خویش بر او رحمت آوردیم و پاکیزه اش داشتیم و او پرهیزگار بود و او را سفارش به نیکی به پدر و مادرش نمودیم و او جبار و عصیانگر نبود»
و یا درباره حضرت عیسی(ع) فرموده که چنین گفت:«وَ أَوْصَـنِی بِالصَّلَوهِٔ وَ الزَّکَوهِٔ مَا دُمْتُ حَیًّا * وَ بَرَّا بِوَ الِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا(۲): «و «مرا مادام که زنده باشم به نماز و زکات سفارش فرموده است و نیز مرا در حق مادرم نیکوکار گرداند و مرا زورگوی سخت دل نگردانده است.»
۲) طول عمر
همانطور که طول عمر اثر قطعی صله رحم، شمرده می شود، روایات اسلامی این اثر را مترتب بر نیکی به والدین، به طور خاص نموده اند.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «مَن سَرَّه اَن یُمدّلَه فی عُمره، و یُبسط فی رزقه فلیَصِل اَبَویه(۳): «کسی که طولانی شدن عمر و توسعه رزق را دوست دارد به پدر و مادر خود نیکی کند.»
و نیز رسول خدا(ص) می فرماید: «رأیتُ بالمنَام رَجُلاً من اُمّتی قَداتاهُ مَلَکَ المَوتِ لِقَبض روُحه فَجاءَ بِرُّه بوالدیه، فَمَنَعه مِنُه(۴): «در خواب مردی از امتم را دیدیم که فرشته مرگ برای قبض روح او حاضر شده بود، اما او با نیکی به والدین خود آن فرشته را از مأموریتش منع کرد.»
۳) فراوانی روزی
همان طور که در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) در عنوان قبلی اشاره شد یکی از پیامدهای نیک ارتباط با والدین، مسأله زیاد شدن رزق بود. همچنین در روایت دیگری امام صادق(ع) می فرماید: «هر کس نیکی به والدین نماید هرگز در زندگی به فقر مبتلا نخواهد شد.»(۵)
۴) اجابت دعای والدین در حق فرزندان
در برخی روایات به اهمیت دعای والدین در حق فرزندان اشاره شده و از جمله آثار توجه و نیکی به آنها، شمرده شده است. به طور مثال: امام صادق(ع) فرمود: «ثلاثُ دعوات لا یَحجُبْنَ عَن الله تعالی: «دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِهِ اِذا بِرَّه و دعوتُه علیهِ اِذا عَقَّ دُعاءُ المَظلوم عَلی ظالمه(۶)» «خداوند دعای ۳ کس را رد نخواهد کرد: دعای پدر در حق فرزند در هنگام نیکی به او، دعای پدر بر ضد فرزند(نفرین) هنگامی که مورد عاق او واقع شود و دعای مظلوم بر ظالم.»
و نزدیک به همین مضمون در روایت پیامبر اکرم(ص) متجلی است که حضرت می فرماید: «از نفرین پدر دوری گزینید، زیرا به هدف اجابت می رسد و از شمشیر، تیزتر و برنده تر است.»(۷)
۵) موجب نیکی فرزندان می شود
از جمله اثرهای وضعی نیکی به پدر و مادر این است که اگر کسی پدر و مادرش را احترام نمود آن احترام را از ناحیه فرزندانش خواهد دید. فلسفه این امر روشن است زیرا فرزندان انسان، پدر و مادر خود را الگوی عملی خویش قرار می دهند. اگر آن ها ببینند پدر و مادرشان نیکی به والدین را سرلوحه زندگی خود قرار داده اند و به آن اهتمام می ورزند، او هم نسبت به آنان چنین خواهد کرد.
امام صادق(ص) فرمود: «بِرُّوا آباءَکُم یَبرُّکُم أبناءکم(۸) «به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند.»
ب) آثار اخروی
از جمله آثار و پیامدهایی که عمل به این ارزش الهی به دنبال دارد آثاری است که پس از عالم دنیا نصیب انسان می گردد که عبارتند از:
۱) آسان شدن مرگ
امام صادق(ع) فرمود: «کسی که دوست دارد خدای متعال سختی های مرگ را بر او آسان سازد، به خویشان و نزدیکان و پدر و مادرش نیکوکار باشد و اگر چنین کند خدای متعال سختی های مرگ را بر او آسان می کند»(۹)
۲) دریافت پاداش زیاد
امام صادق(ع) در این باره می فرماید: «ما یَمْنَع الرَّجل مِنکُم اَن یَبَّر والدیه حَییَّن اَو مَیِّتَین، یُصَلّی عنها و یتصدَّقُ عَنهما و یَحِجّ عنَهما فیکون الذی صنَع لَهُما و له مِثلُ ذلِکَ فَیزدُهُ اللّهُ عزّوجلّ بِبِرّه و صلاتِهِ خیراً کثیراً» چه چیز مانع شخص می شود وقتی که پدر و مادرش زنده یا مرده اند به آنها نیکی کند، به این صورت که به نیت آنها نماز بخواند، صدقه بدهد، حج به جا بیاورد و روزه بگیرد.
زیرا اگر چنین کند ثواب آن به پدر و مادرش می رسد و به خودش نیز همان مقدار ثواب داده می شود. همچنین خداوند بر کارهای نیک و نماز او خیر زیاد عطا می کند» در برخی از روایات به پاداش هایی اشاره شده است که به ازای نیکی به پدر و مادر عطا می شود به طور مثال در روایتی از ابن عباس از رسول اکرم(ص) آمده است: «هر فرزند نیکوکاری که از روی مهربانی به پدر و مادر نگاه کند در مقابل هر نگاه ثواب یک حج کامل مقبول به او داده می شود. سؤال کردند حتی اگر روزی صد مرتبه به آنها نگاه کند؟ حضرت فرمود: آری خداوند بزرگ تر و پاک تر است.» (۱۰)
۳) مغفرت حق
امام سجاد(ع) فرمود: «مردی خدمت رسول خدا(ص) رسید و گفت: ای رسول خدا؛ من هیچ کار زشتی نمانده که انجام نداده باشم آیا می توانم توبه کنم؟ رسول خدا فرمود: آیا هیچ یک از پدر و مادرت زنده هستند؟ گفت: بله، پدرم، حضرت فرمود: برو به او نیکی کن تا آمرزیده شوی. وقتی او راه افتاد پیامبر(ص) فرمود: ای کاش مادرش زنده بود «یعنی اگر مادرش زنده بود و به او نیکی می کرد زودتر آمرزیده می شد».(۱۱)
و در روایت دیگری نیز رسول خدا(ص) می فرماید: رضایت خدا با رضایت والدین است «رِضَی الله مَع رِضَی الوالدَین»(۱۲)
و در روایتی از رسول خدا(ص) آمده است که فرمود: «از طرف خدا به کسی که عاق والدین شده گویند: هر کاری می خواهی انجام بده، دیگر تو را نمی بخشم و به نیکوکار نسبت به پدر و مادر هم گفته می شود هر چه می خواهی انجام بده تو را می بخشم.» (۱۳)
البته واضح است که مراد از این که نیکوکار هر چه می خواهد انجام دهد، گناه و معصیت نیست زیرا اگر به نیکوکار گفته شود هر چه می خواهی انجام بده، یعنی کار نیک انجام بده. زیرا شأن نیکوکار این است که کارهایش را نیک و درست انجام دهد و الا صفت نیکوکاری برای او صادق نخواهد بود و همچنین نسبت به عاق والدین کارهایی که انجام می دهد و مورد بخشش واقع نمی شود از جمله کارهایی است که قبیح و ناپسند است.
۴) وصول به بهشت
رسول خدا(ص) در این مورد فرمود: «اَرَبع مَن کُنّ فیه نَشَر اللّهُ عَلیهِ کَنَفه و اَدْخلُه فی رَحمَتهِ، حُسنُ خلق یَعیش بهِ النّاس و رفق بالمعروفِ و شفقتُه عَلی الوالِدَین و احسان اِلی المُولک(۱۴) «۴ خصوصیت است که اگر کسی واجد آن باشد لطف و احسان حق تعالی بر او ریزش خواهد کرد و در بهشت رضوان، مأوی خواهد گزید: اخلاق نیکی که با آن در میان مردم زندگی کند، مدارا کردن با گرفتاران، شفقت و مهربانی به والدین، احسان به زیردستان.»
همچنین ابراهیم بن شعیب می گوید: «به امام صادق(ع) عرض کردم: پدری فرتوت و ضعیف دارم که به هنگام قضای حاجت او را به دوش می کشم. حضرت فرمود: تا هر گاه که می توانی از این عمل مضایقه نکن و غذای او را لقمه لقمه در دهانش بگذار، چه این عمل در واپسین روز، سپر آتش خواهد بود.»(۱۵)
۵) ورود به درجات بالای بهشتی
امام باقر(ع) در بیان یکی از آثار اخروی نیکی به والدین می فرماید: «قالَ اَربع مَن کُنَّ فیهِ من المؤمنین اَسْکَنُه اللّهُ فی اعلی عِلّیین فی غُرَف فوق غُرَف فی مَحلِّ الشَّرف کلَّ الشرَّفِ، مَن آوَی الیَتیمَ و نَظَر لَه و فکان لَه اَباً وَ مَن رحِمَ الضَّعیف و اعانهُ و کفَاهُ وَ مَن انفق علی والدیه و ارفق بهما و بَرَّ هُما و لم یحزنْهُا»(۱۶) «اگر مؤمنی ۴ ویژگی در خود داشته باشد خداوند او را در بالاترین و شریف ترین جایگاه قرار خواهد داد. کسی که یتیمی را پناه داده و بر او پدرانه نظر افکند، کسی که ضعیفی را مورد ترحم قرار دهد و در حد کفایت به او کمک کند، کسی که به والدین خود انفاق و با آنان مدارا کند، به ایشان نیکی کرده واز نگران ساختن آنها اجتناب نماید.»
همچنین امام صادق(ع) فرمود: «هنگامی که حضرت موسی مشغول مناجات با پروردگارش بود، مردی را دید که در زیر سایه عرش الهی در ناز و نعمت است عرض کرد: خدایا این کیست که عرش تو بر او سایه افکنده است خداوند متعال فرمود: او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود.» (۱۷)
۶) همنشینی با نیکان
رسول اکرم(ص) در بیان پیامد اخروی و اثرات نیکی به والدین در کمال آدمی می فرماید: «مَنْ حجَّ عَن والدَیه اَوقَضی عَنْهُما مَغرماً بَعَثهُ اللّهُ یَومَ القیامهِٔ مَع الاَبْرار»(۱۸) «کسی که برای پدر و مادرش حج انجام دهد و یا بدهکاری آنها را بپردازد، خداوند او را در روز قیامت با نیکان بر می انگیزد.»
در روایت دیگری نیز ایشان می فرماید: برترین انسان های نیک در قیامت کسانی خواهند بود که به والدین خویش، پس از مرگ آنها نیکی کرده باشند: «سَیّدُ الابْرارِ یَومَ القیامِهٔ رَجُلُ بَرَّ والِدَیه بَعَد مَوتهما»(۱۹)

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Farzad Moo

آداب معاشرت چیست


«آداب» جمع «ادب» به معنی آموختن علوم و دانش های گوناگون و محاسن اخلاقی است و به علوم و معارف عمومی نیز اطلاق می شود و گاهی در مورد شخص یا شی ء خاص بکار می رود مانند آداب درس خواندن، آداب نماز، آداب قاضی و آداب مسافرت و...(۱).

ادب از فهم سرشار و ادراک حقایق سرچشمه می گیرد و بی ادبی از جهل و نادانی.

در جهان آفرینش هر دسته از مردم مقرّرات خاصی برای آداب معاشرت دارند. حتی وحشیان نیز چنین هستند. اصلاً یکی از تفاوتهای انسان با حیوان، ادب است. انسانها در اثر درک حقایق، ادب دارند و حیوانات فاقد آن هستند و هرچه انسانیت کسی کامل تر شود، ادب و تربیت او بیشتر می شود. ولی رفتار و رسوم پسندیده در یک دسته ممکن است در دسته دیگر اصلاً پسندیده نباشد.

● معنی لغوی آداب

برای «آداب» معانی گوناگونی بیان گردیده که تقریباً همگی به معنی «راه درست معاشرت کردن با دیگران» می باشد:

۱) «آداب» جمع «ادب» به معنی آموختن علوم و دانش های گوناگون و محاسن اخلاقی است و به علوم و معارف عمومی نیز اطلاق می شود و گاهی در مورد شخص یا شی ء خاص بکار می رود مانند آداب درس خواندن، آداب نماز، آداب قاضی و آداب مسافرت و...(۱).

۲) ادب یعنی: به زحمت و مشقّت افتادن پسندیده در راه فضائل انسانی و خود را مؤدّب به آداب نیک کردن(۲).

۳) آداب یعنی: عادات و رسوم، روشهای نیکو(۳).

4) آداب یعنی: چم و خم، حُسن معاشرت، حسن محضر، اخلاق حسنه، فضیلت مردمی، حسن احوال در قیام و قعود و حسن اخلاق و اجتماع، خصال حمیده(۴). 

«آداب» جمع «ادب» به معنی آموختن علوم و دانش های گوناگون و محاسن اخلاقی است و به علوم و معارف عمومی نیز اطلاق می شود و گاهی در مورد شخص یا شی ء خاص بکار می رود مانند آداب درس خواندن، آداب نماز، آداب قاضی و آداب مسافرت و...(۱).

ادب از فهم سرشار و ادراک حقایق سرچشمه می گیرد و بی ادبی از جهل و نادانی.

در جهان آفرینش هر دسته از مردم مقرّرات خاصی برای آداب معاشرت دارند. حتی وحشیان نیز چنین هستند. اصلاً یکی از تفاوتهای انسان با حیوان، ادب است. انسانها در اثر درک حقایق، ادب دارند و حیوانات فاقد آن هستند و هرچه انسانیت کسی کامل تر شود، ادب و تربیت او بیشتر می شود. ولی رفتار و رسوم پسندیده در یک دسته ممکن است در دسته دیگر اصلاً پسندیده نباشد.

● معنی لغوی آداب

برای «آداب» معانی گوناگونی بیان گردیده که تقریباً همگی به معنی «راه درست معاشرت کردن با دیگران» می باشد:

۱) «آداب» جمع «ادب» به معنی آموختن علوم و دانش های گوناگون و محاسن اخلاقی است و به علوم و معارف عمومی نیز اطلاق می شود و گاهی در مورد شخص یا شی ء خاص بکار می رود مانند آداب درس خواندن، آداب نماز، آداب قاضی و آداب مسافرت و...(۱).

۲) ادب یعنی: به زحمت و مشقّت افتادن پسندیده در راه فضائل انسانی و خود را مؤدّب به آداب نیک کردن(۲).

۳) آداب یعنی: عادات و رسوم، روشهای نیکو(۳).

4) آداب یعنی: چم و خم، حُسن معاشرت، حسن محضر، اخلاق حسنه، فضیلت مردمی، حسن احوال در قیام و قعود و حسن اخلاق و اجتماع، خصال حمیده(۴).

۵) «برتاموریس پارکر» می نویسد:

«آداب معاشرت» معادل کلمه «اِتیکِت» فرانسوی است که در آغاز به معنی «بلیط کوچک» بوده است. در فرانسه، به مردمانی که می خواستند در یک مراسم یا مجامع عمومی شرکت کنند، بلیطهای کوچکی می دادند. بر روی هر بلیط دستورهایی داده می شد که دارنده بلیط در هنگام برگزاری مراسم چگونه رفتار کنند. پس اتیکت یعنی «راه درست معاشرت کردن با دیگران»(۵).

● فرق اخلاق و آداب

شاید برخی این طور تصوّر کنند که اخلاق و آداب یکی است و حال آن که چنین نیست، زیرا اخلاق از اوصاف روح به شمار می رود، ولی آداب از اوصاف اعمال و کارهای انسان است و نحوه صدور کارها بستگی به صفات روحی دارد.

اصول اخلاقی مانند قدرت اراده، شجاعت، سخاوت و غیرت و... با آداب و سنن ملّی، محلی و... فرق دارد چرا که آداب اجتماعی از امور نسبی است که با اختلافات محیطی فرق می کند. ولی زشتی و زیبایی اصول اخلاقی با اختلاف نژادها و ملّیت ها دگرگون نمی شود لذا در هیچ جای دنیا دیده نشده است که سخاوت و شجاعت را کسی بد بشمارد و دزدی را خوب.

چنانکه از مضامین احادیث بر می آید، آداب معاشرت را غیر از اخلاق ذاتی دانسته و به آن اهمیت زیادی داده شده. چرا که گاهی ممکن است شخص از نظر اخلاقی فردی ناصالح باشد، ولی در اثر تربیت و تأدیب درست و خوب، خُلق خوی او تغییر یابد. مانند آموزش امت اسلامی توسط پیامبر گرامی اسلام و ائمه اطهارعلیهم السلام که یکی از شؤونات امام معصوم این است که امت را با آداب نیک تأدیب کند و انسانهای منحرف را به راه راست هدایت نماید حتی ممکن است گاهی با تندی و حد زدن باشد. و اینک نمونه هایی از احادیث:

پیامبر گرامی اسلام فرمود:

«اَکْرِمُوا اولادَکُمْ وَ أَحْسِنُوا آدابَهُم»(۶). «فرزندان خود را محترم بدارید و آنان را با آداب خوب و پسندیده با آنان رفتار نمایید».

«رَحِمَ اللَّهُ عبداً أعانَ ولَدَهُ علی برِّه بالإحسان إلیه، و التألّف له و تعلیمه و تأدیبه،»(۷). «رحمت خدا بر کسی باد که در احسان و محبت به فرزند خود کوشا باشد و به او آداب خوب و نیک بیاموزد».

علی علیه السلام فرمود:

«أَدِّبِ الیَتِیمَ مِمَّا تُؤدِّبُ مِنهُ وَلَدَکَ»(۸) «یتیم را با آنچه فرزندان خود را ادب می کنید، ادب نمائید». یعنی حتی ادب کردن منجر به زدن گردد.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «ثلاثهٌٔ لیسَ معهُنَّ غُربهٌٔ: حُسن الأدب و کفّ الأذی و مجانبهُٔ الریب». «سه چیز است که شخص با داران بودن آنها احساس غربت نمی کند: ادب پسندیده و بی آزاری نسبت به مردم و دوری از شک و تردید».

پس معلوم می شود گرچه آداب، ناشی از اخلاق؛ و به عبارت دیگر اخلاق، پایه و مقدمه آداب است. ولی باهم فرق دارند و به وسیله ادب خوب؛ می توان اخلاق بد را تغییر داد.

● آداب معاشرت در میان اقوام مختلف

ادب در همه جامعه ها و بین تمامی امتها و ملتها و اقوام بوده و لازمه زندگی بشر به شمار می رود و در پسندیده بودن ادب، اختلافی در میان هیچ قومی از اقوام بشر نیست، فقط چیزی که هست تطبیق مصداق های ادب است که به اعتبار اختلاف اقوام و ملتهای مختلف می باشد و این اختلاف از لحاظ تشخیص کار نیک از بد است. چه بسا چیزهائی که در نزد ملّت و قومی، از آداب خوب بشمار رود و حال آنکه در نزد سایر اقوام ادب به حساب نیاید.

مثلاً در میان اسکیموها رسم بر این است که مهمان پس از غذا خوردن لبهای خود را طوری پاک کند که صدایی از آنها برخیزد و بدین ترتیب نشان دهد که غذا بر وی گوارا بوده است، ولی ما این کار ناپسند می دانیم.

در افریقا وحشیان در ملاقات با یکدیگر برای شادباش می گویند: «چگونه عرق می کنید؟» امّا برای ما چنین سؤالی زننده و خشن است.

دست دادن با دوستان در هنگام ملاقات در بسیاری از کشورهای جهان معمول است ولی چینیان به جای اینکه به دیگری دست بدهند، دو دست خود را برهم می گذارند و تکان می دهند. وقتی که کسی از ما جدا می شود می گوییم «خداحافظ»، ولی در گینه جدید وقتی که کسی گروهی از وحشیان را ترک می کند، میزبانان شیون می کشند و به سر و روی خود گِل می مالند.

در بسیاری از کشورها برداشتن کلاه نشانه ادب است، ولی بومیان غنا در افریقا، به جای این کار قبای خود را از یک شانه پایین می اندازند(۹) پیش از انقلاب اسلامی در کشورمان ایران نیز عده ای متأثّر از فرهنگ غرب، کلاه خود را به عنوان احترام به طرف مقابل، از سر بر می داشتند. ولی براساس دستور اسلام، وقتی دو نفر مسلمان به یکدیگر می رسند، با سلام کردن رعایت ادب را می نمایند. حتی طبق دستور قرآن مجید اگر کسی سلام کرد، باید جوابش بهتر از آن باشد و یا حدّاقل جواب سلام را باید مثل سلام کننده رد کرد. چنانکه می فرماید:

«إذا حُیِّیْتُمْ بِتَحِیَّهٍٔ فَحَیُّوا بَأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها»(۱۰).

«هرگاه به شما تحیّت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید، یا(لااقل) به همان گونه پاسخ گویید!».

بنابراین آداب معاشرت در سراسر جهان متفاوت است.


۱۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Farzad Moo

ارتباط چیست

ارتباط به معنی انتقال اطلاعات از یک فرد به فرد دیگر است. ارتباط فرآیندی است که طی آن افکار، عقایـد و احساسات یک فرد به فرد دیگر منتقل می شود ارتباط فرآیندی است آگاهانه یا ناآگاهانه، خواسته یا ناخواسته که از طریق آن احساسات و نظرات به شکل پیامهای کلامی و غیر کلامی بیان، ارســال، دریافت و ادراک می شوند.
 
بنا به تعریفی دیگر ارتباط فرآیند انتقال پیام از فرستنده به گیرنده به شرط این که ذهنیات مورد نظر فرستنده به گیرنده پیام انتقال یابد و بالعکس می باشد.بیشتر مردم حدود 75 در صد زمان بیداری خود را صرف برقراری ارتباط ، تبادل اطلاعات، افکار و عقاید با دیگران می کنند.
 
ارتباط، فرآیندی پویاست یعنی پدیده‌ای که کیفیت و کمیت آن متغیر است ولی در مسیر زمان همیشه جریان دارد و نمی‌توان برای آن آغاز یا پایانی متصور شد. ارتباط، امری اجتناب ناپذیر است و همه اجزای جهان خواسته یا ناخواسته با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند ارتباط مهمی است.
 
ارتباط حتی در سکوت و میان اجزای بی‌جان نیز وجود دارد. همه اجزای پیرامون ما با ما در ارتباط‌اند و پیام‌هایی را به ما منتقل می‌کنند زیرا بدون انتقال اطلاعات زندگی دشوار می‌شود .ضعف در مهارت های اجتماعی منشا بسیاری از آسیب ها، از جمله ترک تحصیل ، کم سوادی ، فقدان موفقیت تحصیلی ، خشونت ، بزهکاری و اعتیاد است.در حقیقت در مهارت برقراری رابطه موثر می خواهیم شیوه صحیح یک ارتباط کلامی و غیرکلامی را بیاموزیم تا بتوانیم نظرها، عقاید، خواسته ها، نیازها
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Farzad Moo

رازتعادل

در تمام جنبه‌های زندگی، تعادل و میانه‌روی را، راز موفقیت در زندگی دانسته‌اند. واقعیت این است که در تمام عالم هستی تعادل ظریف برقرار است که نظام هستی را برجا نگه می‌دارد. تبدیل شب و روز، گردش ستارگان، گردش فصول، تک‌تک ذرات عالم بر اساس اصل تعادل در چرخش و گردش هستند و چنانچه این تعادل برهم بخورد عالم هستی آنی فرومی‌پاشد.

در زندگی بشری نیز تعادلی ظریف لازم است تا حیات ما تداوم پیدا کند و زندگی از هم فرونپاشد. به همین علت به راستی می‌توان گفت کمتر چیزی به اندازۀ تعادل و میانه‌روی، معنوی است.

وقتی ما متعادل هستیم، با جهان هستی همساز هستیم و وقتی از تعادل خارج می‌شویم، ساز دیگری می‌زنیم و زندگی خودمان و دیگران را مشکل می‌سازیم. در واقع حفظ تعادل یکی از مهم‌ترین وظایف ما در زندگی است و ما مدام باید مراقب باشیم تا در هیچ زمینه‌ای از تعادل خارج نشویم.

جالب اینجاست که با اولین عملی که در جهت برقراری تعادل بیشتر در زندگی‌مان انجام می‌دهیم معمولاً بلافاصله ثمرات آن را می‌بینیم. ما با اعتدال و میانه‌روی‌مان احساس خوبی نسبت به خودمان پیدا می‌کنیم و در نتیجه احساسمان نسبت به دیگران و محیط زندگی‌مان هم بهتر می‌شود و این مثل موج کوچکی که به امواج بزرگ‌تر تبدیل می‌شود به تمام جامعه سرایت می‌کند.

اما رمز تعادل، ماندن در لحظۀ حال است. وقتی در همین لحظه هوشیار هستیم بلافاصله متوجه می‌شویم که کجا داریم از تعادل خارج می‌شویم. ما در عرصۀ زندگی مثل بندباز هستیم و تنها به حفظ تعادلمان در لحظۀ حال می‌توانیم از سقوط کردنمان جلوگیری کنیم و از آنجایی که تشکی هم در آن پایین پهن نیست، حفظ تعادلمان برای ما حیاتی است.

اما زندگی پر مشغله امروزی خصوصاً در شهرهای بزرگ، بسیاری از ما را به کلی از تعادل خارج کرده است. عصر ماشینی مبتنی بر سودجویی مدام و بی‌توجه به نیازهای طبیعی جسمی و روحی انسان نیز باعث از بین رفتن تعادل ما شده است و همان طور که عدم تعادل زندگی بشر بر روی زمین به بهای سنگینی برای محیط‌زیست  ما تمام‌شده، عدم تعادل تک‌تک ما نیز بهای سنگینی به همراه دارد که به شکل انواع بیماری‌های جسمی و روحی شایع در دنیایمان آن را می‌پردازیم. از طرف دیگر ما هرچه متعادل تر می‌شویم شخصیتمان و زندگی‌مان غنی تر می‌شود و پاداش‌های بیشتری از عالم هستی دریافت می‌کنیم. هرچه متعادل تر می‌شویم، سالم تر و توانمند تر و توانگر تر می‌شویم. سرانجام هر چه متعادل تر می‌شویم از زندگی‌مان بیشتر لذت می‌بریم.

پس هر روز کار اصلی ما این باشد: برقراری تعادل بین کار و بازی، اندیشه و احساس، مهر و محبت نسبت به خودمان و به دیگران، کاری که انجام می‌دهیم و دستمزد آن خنده و حدیث، مادی‌گرایی و معنویت و ...

تعادل رهایی‌بخش است و به طور کلی تعادل، زندگی‌مان را وسیع تر و شخصیتمان را کامل‌تر می‌کند، تعادل یعنی همه چیز.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Farzad Moo

سراب چیست

سَراب خیال و تصویر آب یا آبادی یا واحه‌ای است که در بیابان به چشم شخص می‌آید. اغلب در جاده‌های آسفالته مستقیم یا در بیابان‌ها، منظره آب یا برکه‌ای دیده می‌شود. که وقتی به سوی آن حرکت می کنیم، آن هم با همان سرعت و در همان جهت پیش می رود، یا وقتی نزدیکش می شویم، از نظر محو می گردد. این منظره سراب است. سراب یک فریب طبیعت است. که در شرایط معین جوی چشم ما را دچار خطای دید می‌کند



چرا سراب پدید می آید؟

علت پیدایش سراب این است که در روزهای گرم، پرتوهای خورشید که به سطح زمین می رسند، آن را گرم می کنند. لایه‌های هوایی که نزدیک سطح زمین قرار دارند، نسبت به لایه‌های بالایی، گرمتر و در نتیجه رقیقتر می شوند. حال پرتوهای خورشید برای رسیدن به سطح زمین باید از محیط غلیظ وارد محیط رقیق شوند، لذا پرتوهای شکست مربوط به آنها از خط عمود دورتر می شوند. زمانی که پرتوهای تابشی خورشید به زاویه حد می رسند. دیگر وارد لایه رقیق نخواهند شد. در نتیجه بازتابش داخلی کلی رخ داده و این پرتوها به سمت بالا برمی گردند. پرتوهای بازتابی ضمن برخورد با ذرات هوا، رنگ آبی را بیش از سایر رنگها پراکنده کرده و موجب می شوند، که ناظر رنگ آبی را روی سطح زمین ببیند. و تصور کند که آنجا برکه ای وجود دارد. به بیان ساده تر لایه هوا مانند آینه عمل کرده و آسمان را در خود منعکس می‌کند و آن را به شکل برکه آبی در برابردیدگان ما هویدا می سازد. در این هنگام است که با یک سراب روبرو می شویم. در زمین هایی که بطرف بالا شیب دارند، پرتوهای بازتابی بیشتری به ما می رسد و احتمال رویت سراب افزایش می یابد. هنگامی که خورشید با حرارت بتابد به دلیل گرما میزان غلظت هوا در لایه‌های نزدیک به زمین تغییر می‌کند. در نتیجه شکست نور ایجاد می‌شود که این شکست طبقه‌ای است و در پایان به زاویه حد شکست (i c) می‌رسد و دوباره بر می‌گردد، در نتیجه تصویر مجازی آسمان بر اثر این جابجایی بر روی زمین تشکیل می‌شود که به علت تشابه رنگ آسمان و آب تصور می‌شود که آن پایین انعکاس آب است.

سراب در دریا

سراب در دریا نیزبصورت معکوس دیده می شود. البته این در جایی است که هوای مجاور آب، سرد بوده و در بالای آن نیز هوای گرمی قرار گرفته باشد، آنگاه کشتیهایی که از دور می آیند و در پشت افق پنهانند، بوسیله این هوای گرم طوری منعکس می شوند. که ما آنها را در آسمان شناور می بینیم. یکی از سرابهای معروف در جزیره سیسیل در تنگه مسینا رخ می دهد. در شرایط جوی مذ کور شهر مسینا در آسمان منعکس می‌شود و افرادی که در آبهای تنگه مجاور کشتیرانی می کنند، این شهر را درهوا شناور می بینند. ایتالیاییها نام این سراب را فاتامورگانا گذاشته اند، زیرا گمان می کنند که جنی به نام مورگان آن را پدید آورده است

سراب کیهانی

با وجود پیشرفت‌های زیادی در زمینه کیهان‌شناسی، معمایی که هنوز هم حل نشده، مقدار چگالی ماده موجود در جهان است. چون قسمت نامشخصی از ماده بصورت نامرئی است، امکان دستیابی به مقدار آن برای اخترشناسان تقریباً غیر ممکن است. ولی اخیراً آنها پدیده تازه‌ای کشف کرده‌اند که نوید روشن کردن بسیاری پرسشها را پیرامون مقدار تام ماده مرئی و نامرئی در کائنات و پراکندگی آن را در فضا به ما می‌دهد. این کشف عبارتست از پدیده سرابهای جاذبه‌ای.

سراب‌های گرانشی

"سرابهای جاذبه‌ای" زمانی حاصل می‌شوند که دو ستاره یا بیشتر که در فاصله‌های متفاوتی از زمین واقع شده‌اند، بصورت کامل با کره زمین روی یک خط قرار گیرند و بنظر برسد که در آسمان باهم برخورد کرده‌اند. روشنایی دورترین ستاره برای رسیدن به ما باید از میدان گرانشی نزدیکترین ستاره بگذرد و در این عبور منحرف می‌شود. این انحراف روشنایی یک تغییر شکل و حتی نوعی تکثیر تصویر از ستاره پدید می‌آورد

پیش بینی سراب جاذبه‌ای

آلبرت انیشتین در سال ۱۹۳۶ با استفاده از نسبیت عمومی نشان داد که اگر از دید ناظر رصد کننده، دو ستاره با کره زمین روی یک خط قرار گیرند، دورترین ستاره علاوه بر تصویر عادی خود که یک نقطه است، تصویر دیگری به شکل یک حلقه نورانی در اطراف آن نقطه روشن، پیدا خواهد کرد. این حلقه نورانی، نوعی سراب کیهانی و نوعی توهم بصری است زیرا در عالم حقیقت وجود ندارد. آلبرت انیشتین همخط شدن دو ستاره با زمین را امری بسیار غیر محتمل می‌دانست و این پدیده را فقط بصورت تئوری ارایه داده بود.




۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Farzad Moo