تولد و شهادتزندگینامه مختصر امام رضا علیه السلام - فضیلت زیارت

امام رضا ( ع ) در روز جمعه ، یا پنج شنبه 11ذی  حجه یا ذی قعده یا ربیع الاول سال 153یا 148هجری در شهر مدینه پا به دنیا گذاشت (11 ذی قعده سال 148 مشهور تر است) . همچنین وفات آن حضرت در روز جمعه یا دوشنبه آخر صفر یا 17یا 21ماه مبارک رمضان یا 18جمادی الاولی یا 23ذی  قعده یا آخر همین ماه در سال 203یا 206یا 202هجری اتفاق افتاده است . شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا گوید قول صحیح آن است که امام رضا ( ع ) در 21رمضان ، در روز جمعه سال 203هجری در گذشته است . وفات آن حضرت در سال 203در طوس و در یکی از روستاهای نوقان به نام سناآباد اتفاق افتاد .(در خصوص شهادت نیز آخر صفر سال 203 ه ق مشهورتر است).

والدین امام

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام ) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ه.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادرگرامیشان " نجمه " نام داشت .

در مطالب السؤول گفته شده است که : مادر آن حضرت کنیزی بود که خیزران مرسی نام داشت . برخی نام وی را شقراء نوبیه ، ذکر کرده اند که اروی ، اسم او و شقراء لقب وی بوده است.
طبرسی در اعلام الوری گوید : مادرش کنیزی بود به نام نجمه که به وی ام البنین می گفتند . برخی نام مادر آن حضرت را سکن نوبیه و تکتم نیز گفته اند .

کنیه آن حضرت

کنیه آن حضرت را ابوالحسن و نیز ابوالحسن ثانی خوانده اند . ابو الفرج اصفهانی  در مقاتل الطالبین روایتی نقل کرده و مبنی بر آن که کنیه آن حضرت ، ابو بکر بوده است . وی به سند خود از عیسی بن مهران از ابوصلت هروی نقل کرده است که گفت : روزی مأمون از من پرسشی کرد . گفتم : ابو بکر در این باره چنین و چنان گفته است . مأمون پرسید : کدام ابو بکر ؟ ابو بکر ما یا ابو بکر اهل سنت ؟ گفتم ابوبکر ما . پس عیسی از ابوصلب پرسید : ابو بکر شما کیست ؟ پاسخ داد : علی بن موسی الرضاست که بدین کنیه خوانده می شود .

لقب

در کتاب مطالب السؤول در این باره آمده است : القاب آن حضرت عبارت است ازرضا، صابر ، رضی و وفی ، که مشهورترین آنها رضاست . در فصول المهمة نیز مشابه این مطلب آمده با این تقاوت که در آنجا به جای القاب رضی و وفی ، زکی و ولی  یاد شده است . در مناقب ابن شهر آشوب گفته شده است : احمد بزنطی گوید : بدان جهت آن حضرت را رضا نامیدند که او از خدا در آسمانش رضا بود و رای پیامبر و ائمه در زمین رضا بود . و نیز گفته اند چون مخالف وموافق گرد آن حضرت بودند وی را رضا نامیدند . همچنین گفته اند : چون مأمون بدان حضرت ، رضایت داد وی را رضا گفتند .

بنا بر روایتى در عیون اخبار الرضا (1/13) علت ملقب بودن آن حضرت به«رضا»این بوده است که«رضی به المخالفون من أعدائه کما رضی به الموافقون من أولیائه و لم یکن ذلک لأحد من آبائه علیهم‏السلام فلذلک سمی من بینهم بالرضا...»یعنى هم دشمنان مخالف و هم دوستان موافق به (ولایت عهد او) رضایت دادند و چنین چیزى براى هیچیک از پدران او دست نداده بود، از این رو در میان ایشان تنها او به«رضا»نامیده شد

اما به روایت طبرى (وقایع سال 201) مأمون آن حضرت را«الرضى من آل محمد»نامید و صدوق هم بنا بر روایتى دیگر در عیون اخبار الرضا (2/147) چنین گفته است.

فرزندان امام رضا 
کمال الدین محمدبن طلحه در مطالب السؤول گوید : آن حضرت شش فرزند داشت . پنج پسر و یک دختر . نام فرزندان وی چنین است : محمد قانع ، حسن ، جعفر ، ابراهیم ، حسن و عایشه. 
عبد العزیزبن اخضر جنابذی در معالم العتره و ابن خشاب در موالید اهل البیت و ابونعیم در حلیه الاولیا نظیر همین سخن را گفته اند . سبط بن جوزی در تذکره الخوص گوید : فرزندان آن حضرت عبارت بودند از محمد ( امام نهم ) ابوجعفر ثانی ، جعفر ، ابو محمد حسن ، ابراهیم و یک دختر . شیخ مفید در ارشاد می نویسد : 
امام رضا ( ع ) دنیا را بدرود گفت و سراغ نداریم که از وی فرزندی به جا مانده باشد جز همان پسرش که بعد از وی به امامت رسید . یعنی حضرت ابوجعفر محمد بن علی ( ع ) . 
ابن شهر آشوب در مناقب می گوید : امام محمد بن علی ( ع ) تنها فرزند اوست . 
طبری در اعلام الوری می نویسد : تنها فرزند رضا ( ع ) پسرش محمد بن علی جواد بود لا غیر . در کتاب العدد القویة آمده است که امام رضا ( ع ) دو پسر داشت که نام آنها محمد و موسی بود و جز این دو فرزندی نداشت . همچنین در قرب الاسناد نقل به حضرت رضا ( ع ) عرض کرد : من از چند سال پیش درباره شده است که بزنطی جانشین شما پرسش می کردم و شما هر بار پاسخ می  دادید پس از من پسرم جانشین من خواهد شد . اما اینک خداوند به شما دو پسر عطا کرده است پس کدامیک از پسرانتان جانشین شمایند ؟ 
مجلسی نیز در بحار الانوار در باب خوشخویی حدیثی  از عیون اخبار الرضا ( ع ) نقل کرده که در سند آن نام فاطمه دختر رضا آمده است .

صفات آن حضرت 
در فصول المهمه آمده است که آن حضرت قامتی معتدل و میانه داشت .اخلاق و رفتار آن حضرت طبرسی در اعلام الوری گوید: درباره گوشه ای از خصایص و مناقب و اخلاق بزرگوارانه
آن حضرت ، ابراهیم بن عباس ( یعنی صولی ) گوید : رضا ( ع ) را ندیدم که از چیزی سؤال شود و آن را نداند و هیچ کس را نسبت بدانچه در عهد و روزگارش می گذشت داناتر از او نیافتم . مأمون بارها او را با پرسش درباره هر چیزی  می آزمود و امام به او پاسخ می داد و پاسخ وی کامل بود و به آیاتی از قرآن مجید تمثل می جست .
آن حضرت هر سه روز یک بار قرآن را ختم می کرد و خود می فرمود : اگر بخواهم می توانم در کمتر از این مدت هم قرآن را ختم کنم امامن هرگز به آیه ای برنخورده ام جز آن که در آن اندیشیده ام که چیست و در چه زمینه ای نازل شده است .
همچنین از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده است که گفت : هیچ کس را فاضل تر از ابوالحسن رضا نه دیده و نه شنیده ام . از او چیزهایی دیده ام که از هیچ کس ندیدم . هرگز ندیدم با سخن گفتن به کسی جفا کند .ندیدم کلام کسی را قطع کند تا خود آن شخص از گفتن فارغ شود . هیچ گاه حاجتی  را که می توانست برآورده سازد ، رد نمی کرد . هرگز پاهایش را پیش روی کسی که نشسته بود دراز نمی کرد . ندیدم به یکی از دوستان یا خادمانش دشنام دهد . هرگز ندیدم آب دهان به بیرون افکند و یا در خنده اش قهقهه بزند بلکه خنده او تبسم بود. چنان بود که اگر تنها بود و غذا برایش می آوردند غلامان و خدمتگزاران و حتی  دربان و نگهبان را بر سر سفره خویش می نشانید و باآنها غذا می خورد . شبها کم می خوابید و بسیار روزه می گرفت . سه روز ، روزه در هر ماه را از دست نمی  داد و می فرمود : این سه روز برابر با روزه یک عمر است . بسیار صدقه پنهانی  می داد بیشتر در شبهای تاریک به این کار دست می زد . اگر کسی ادعا کرد که فردی مانند رضا ( ع ) را در فضل دیده است ، او را تصدیق مکنید . طبرسی از محمد بن ابو عباد نقل کرده است که گفت : " امام رضا ( ع ) در تابستان بر حصیر و در زمستان بر پلاس بود . جامه خشن می پوشید و چون در میان مردم می آمد آن را زینت می داد . صدوق در عیون اخبار الرضا ( ع ) گوید : آن حضرت کم خوراک بود و غذای سبک میخورد . در کتاب خلاصة تذهیب الکمال به نقل از سنن ابن ماجه گفته شده است : امام رضا ( ع ) سید بنی هاشم بود و مأمون او را بزرگ می داشت و تجلیلش می کرد و او را ولیعهد خود در خلافت قرار داد . حاکم در تاریخ نیشابور گوید : وی با آن که بیست و اندی از سالش می گذشت در مسجد رسول الله ( ص ) فتوا صادر می کرد . و در تهذیب التهذیب آمده است : رضا با وجود شرافت نسب از عالمان و فاضلان بود . صدوق در عیون اخبار الرضا ( ع ) به سند خود از رجاء بن ابوضحاک که مأمون وی را برای آوردن امام رضا ( ع ) مأموریت داده بود ، نقل کرده است : به خدا سوگند مردی پرهیزکار تر و یاد کننده تر مر خدای را و خدا ترس تر از رضا ( ع ) ندیدم . وی در ادامه گفتار خود می افزاید : وی  به هر شهری که قدم می گذاشت مردم آن شهر به سویش می آمدند و در خصوص مسایل دینی خود از وی پرسشمی کردند
و او نیز پاسخشان می داد و برای آنان احادیث بسیاری از پدر و پدرانش ، از علی  ( ع ) و رسول خدا ( ص ) نقل میکرد . چون با امام رضا ( ع ) به نزد مأمون بازگشتم وی درباره حالت آن حضرت در سفر از من پرسش کرد . من نیز آنچه دیده بودم از روز و شب و کوچ و اقامتش برای وی باز گفتم . مأمون گفت ، آری ابن ابو ضحاک وی از بهترین مردم زمین و داناترین و پارسا ترین ایشان است .

حلم

در شناخت حلم آن حضرت ، شفاعت وی در نزد مأمون در حق جلودی کافی  است . جلودی کسی بود که به امر هارون الرشید به مدینه رهسپار شد تا لباس زنان آل ابوطالب را بگیرد و بر تن هیچ یک از آنان جز یک جامه نگذارد . وی همچنین بر بیعت مردم با امام رضا ( ع ) انتقاد کرد . پس مأمون او را به حبس افکند و بعد از آن که پیش از وی دو تن را کشته بود او را خواست . امام رضا ( ع ) به مأمون گفت : ای امیرمؤمنان ! این پیرمرد را به من ببخش ! جلودی گمان برد که آن حضرت می خواهد از وی انتقام گیرد .
پس مأمون را سوگند داد که سخن امام رضا ( ع ) رانپذیرد مأمون هم گفت : به خدا شفاعت او را درباره تو نمی پذیرم و دستور داد گردنش را بزنند . در صفحات آینده تفضیل این مطلب را در خبر مربوح به عزم مأمون بر خروج از مرو ، ذکر خواهیم کرد .

تواضع

در بخش صفات و اخلاق آن حضرت از قول ابراهیم بن عباس نقل کردیم که گفت : چون امام رضا ( ع ) تنها بود و برای او غذا می آوردند آن حضرت غلامان و خادمان و حتی دربان و نگهبان را بر سر سفره اش می نشاند و با آنها غذا می خورد . همچنین از یاسر خادم نقل شده است که گفت : چون آن حضرت تنها می شد همه خادمان و چاکران خود را جمع می کرد ، از بزرگ و کوچک ، و با آنان سخن می گفت . او به آنان انس می گرفت و آنان با او . کلینی در کافی به سند خود از مردی بلخی روایت میکند که گفت : با امام رضا ( ع ) در سفر به خراسان
همراه بودم . پس روزی خواستار غذا شد و خادمان سیه چرده خود را نیز بر سفره خود نشاند یکی از یارانش به او عرض کرد : ای کاش غذای اینان را جدا می کردی . فرمود : پروردگار تبارک و تعالی یکی است و مادر و پدر هم یکی . و پاداشها بسته به اعمال و کردارهاست .

کرم و سخاوت

یکی از شاعران به نام ابراهیم بن عباس صولی به خدمت آن حضرت آمد و امام به او ده هزار درهم داد که نام خودش بر آن ضرب شده بود .
همچنین آن حضرت به ابو نواس سیصد دینار جایزه داد و چون جز آن مال ، مال دیگری  نداشت استر خویش را هم به وی بخشید . و نیز به دعبل خزاعی ششصد دینار جایزه داد و با این وجود از وی معذرت هم خواست .
در مناقب از یعقوب بن اسحاق نوبختی نقل شده است که امام رضا ( ع ) تمام ثروت خود را در روز عرفه تقسیم نمود . پس فضل بن سهل به وی گفت : این ضرر است .
امام فرمود : بل سود و بهره است . چیزی  را که پاداش و کرامت بدان تعلق می گیرد ضرر محسوب مکن .
کلینی در کافی به سند خود از الیسع بن حمزه نقل کرده است که گفت : در مجلس ابو الحسن رضا ( ع ) بودم . مردم بسیاری به گرد آن حضرت حلقه زده بودند و از وی  درباره حلال و حرام پرسش می کردند که ناگهان مردی  بلند قامت و گندمگون داخل شد و گفت : السلام علیک یا ابن رسول الله . من یکی از دوستداران تو و پدران و نیاکان تو هستم ، من از حج باز می گردم و خرجی  خود را گم کرده ام و با آنچه همراه من است نمی توانم به یک منزل هم برسم ، پس اگر صلاح بدانی که مرا به دیارم روانه کنی که برای خدا بر من نعمتی داده ای  و اگر به شهرم رسیدم آنچه از تو گرفته ام به صدقه می دهم . امام ( ع ) به فرمود : بنشین خدا تو را رحمت کند .
آنگاه دوباره با مردم به گفت و گو پرداخت تا آنان پراکنده شدند و تنها سلیمان جعفری و خیثمه و من مانده بودیم پس امام فرمود : اجازه می دهید داخل شوم سلیمان گفت : خداوند فرمان تو را مقدم داشت . پس امام برخاست و به اتاقش رفت و لختی درنگ کرد و سپس بازگشت و در را باز کرد و دستش را از بالای در بیرون آورد و پرسید : آن خراسانی کجاست ؟پاسخ داد : من اینجایم : فرمود این دویست دینار را برگیر و در مخارجت از آن استفاده کن و بدان تبرک جو و آن را از جانب من به صدقه بده . اکنون برو که نه من تو را ببینم و نه تو مرا . مرد بیرون رفت .
سلیمان به آن حضرت عرض کرد : فدایت شوم ببخش بزرگی کردی و رحمت آوردی ، پس چرا چهره را از او پوشاندی ؟ فرمود : از ترس آن که مبادا خواری خواهش را در چهره او ببینم . مگر این سخن رسول خدا را نشیندی  که می گوید : آن که به نهان نیکویی آورد با هفتاد حج برابری می کند و آن که پلیدی  و زشتی را اشاعه می دهد ، مخذول و خوار است و کسی که در نهان گناه کند آمرزیده است . آیا سخن اول را نشنیده ای که می گوید :متی آته لاطلب حاجته رجعت الی و وجهی بمائه

امامت حضرت رضا

امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام ) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله )اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام ) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونه‌ای از آنها اشاره می‌نمائیم.

یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام ) می‌گوید:" ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود :" آیا می‌دانید من کیستم ؟" گفتم:" تو آقا و بزرگ ما هستی". فرمود :" نام و لقب من را بگوئید". گفتم :" شما موسی بن جعفر بن محمد هستید ". فرمود :" این که با من است کیست ؟" گفتم :" علی بن موسی بن جعفر". فرمود :" پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می باشد"". (1)     در حدیث مشهوری نیزکه جابر از قول نبى ‌اکرم نقل می‌کند امام رضا (علیه السلام ) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده‌اند. امام صادق (علیه السلام ) نیز مکرر به امام کاظم می‌فرمودند که "عالم‌ آل‌محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می‌باشد".

اوضاع سیاسی

مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد :

1-    ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.

2-    پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.

3-    پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام ) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان ( سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوشش‌های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام ) می‌شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت  نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین درفساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت, از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو می‌توانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم.

اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و اورابه قتل برساند و لباس قدرت  را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف واکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید  و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار  سیاستمدار بود ، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کردعلویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه وقتل و غارت, اکنون با استفاده از فرصت دودستگی در خلافت هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار علم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود ، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکاربر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می کردند, انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستندو این ،بر اثر ستم‌ها وناروائیها وانواع شکنجه‌های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. ا زاین رو مأمون درصدد بر آمده بود تاموجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود ، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل‌بن‌سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد وخود از خلافت به نفع امام کناره‌ گیری کند, زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست ، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خوداو و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر, بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است  برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خوشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می پذیرفتند.ازطرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تاییدامام می دانستند لذا قیامهایی که برضدحکومت می شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد.

او می‌اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایِشان را به اجبار ولیعهد خودمی کند که دراینصورت بازهم خلافت وحکومت او درمیا ن مردم و شیعیان توجیه می گردد ودیگر اعتراضات وشورشهایی که به بهانه غصب خلافت وستم, توسط عباسیان انجام می گرفت دلیل وتوجیه خودراازدست می دادوبااستقبال مردم ودوستداران امام مواجه نمی شد. ازطرفی اومی توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند.  همچنین اوگمان می کردکه ازطرف دیگر شیعیان و پیروان امام ، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت  در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند دادوامام جایگاه خودرادرمیان دوستدارانش ازدست می دهد.

سفر به سوی خراسان

مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه, خدمت حضرت رضا (علیه السلام ) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد, بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه ، جبل ، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه‌نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می‌داد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر می‌شد. لذا امام را از مسیر بصره ، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیزپیوسته حضرت رازیر نظر داشتندواعمال امام رابه او گزارش می دادند.

حدیث سلسلة الذهب

در طول سفر امام به مرو ، هرکجا توقف می‌فرمودند, برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه می شد. از جمله هنگامی‌که امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند, همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی, به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته وعرضه داشتند :" ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان پیامبر خدا برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد ". امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند ، بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند.

سپس حضرت حدیثى بطور مسلسل از آباء طاهرین خود از رسول اللّه (ص) و جبرئیل از قول خداوند روایت کرد که«کلمة لا إله إلا اللّه حصنی و من دخل حصنی أمن من عذابی»یعنى کلمه توحید یا لا اله الا اللّه حصار و باروى مستحکم من است و هر که به درون حصار من رفت از عذاب من در امان ماند.این حدیث به جهت مسلسل بودن آن از ائمه اطهار (ع) تا حضرت رسول (ص) به«سلسلة الذهب»معروف شده است.

درباره اینکه چرا آن حضرت این حدیث را املا فرمود باید گفت که این نوعى دعوت به وحدت کلمه و اتفاق بوده است زیرا اساس اسلام و مدخل آن این کلمه است که معتقدان به خود را از هر گونه تشویش و عذابى در امان مى‏دارد و مسلمانان باید با توجه به آن در درون حصار و باروى اسلام از اختلاف کلمه بپرهیزند و مدافع آن حصن در برابر مهاجم خارجى باشند و از دشمنى و مخالفت بر سر مسائل فرعى دورى گزینند.

ولایت عهدی

باری ، چون حضرت رضا (علیه السلام ) وارد مرو شدند, مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت :" همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام ) هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی‌بن‌موسی‌رضا (علیه السلام ) ندیدم". پس از آن به حضرت رو کرد و گفت:" تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آنرا به شما واگذار نمایم". حضرت فرمودند:" اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست ، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی ". مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند :‌ " هرگز قبول نخواهم کرد ". وقتی مأمون مأیوس شد گفت:" پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید". این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند :" از پدرانم شنیدم, من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون ‌الرشید دفن خواهم شد". اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند :" اینک که مجبورم, قبول می‌کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظرداشته باشم". مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت, دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: " خداوندا ! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی" .

ماجرای نماز عید فطر

امام (ع) براى خنثى کردن توطئه‏هاى مأمون و اطرافیان او مراقبتى هوشیارانه داشت.یکى از توطئه‏هایى که امام آن را به شکست کشانید موضوع نماز عید فطر رمضان سال 202 ه.ق. بود که مأمون براى تظاهر به مردم و اینکه امام کاملا در اختیار و آلت دست و طرفدار خلافت اوست از وى خواست که نماز عید را ایشان با مردم بگزارند. امام امتناع فرمود ولى بر اثر اصرار مأمون فرمود«به همانگونه که پیغمبر اسلام نماز عید را برگزار مى‏کرد اجرا خواهد کرد».مأمون ناچار شد این شرط را بپذیرد و فرماندهان سپاه و قضات و علما و دانشمندان به دستور مأمون به در منزل امام رفته و منتظر خروج ایشان براى حرکت به محل نماز ایستادند.

همینکه آفتاب سر زد امام که خود را شستشو داده و غسل کرده و معطر ساخته بود جامه‏اى ساده ولى پاکیزه پوشیده و عمامه‏اى سفید بر سر نهاد.امام از کارکنان منزل خویش نیز خواسته بود که همه همینگونه به راه افتند.همه در حالى که امام را حلقه‏وار در بر گرفته بودند تکبیر گویان از منزل خارج شدند.امام سر به آسمان برداشت و با صدایى چنان نافذ چهار تکبیر گفت که گویى هوا و زمین و همه موجودات تکبیر او را پاسخ گفتند.

چون فرماندهان و درباریان که خود را آراسته و منتظر امام ایستاده بودند با چنین صحنه‏اى مواجه شدند بلافاصله از مرکبها به زیر آمدند و کفشها و چکمه‏ها از پاى بدر آوردند.امام پس از لحظه‏اى توقف این جملات را بر زبان جارى ساخت: «اللّه أکبر، اللّه أکبر على ما هدانا، ... و الحمد للّه على ما أولانا».

امام به سوى مصلى حرکت آغاز کرد ولى هر ده قدمى که به پیش مى‏رفت مى‏ایستاد و چهار تکبیر مى‏گفت.تمام کوچه‏ها و خیابانهاى شهر مرو از جمعیت مملو گردید، همه با اشتیاق گرد آمدند و ناظر حرکت پیامبر گونه امام بودند.گزارش این صحنه‏هاى مهیج به گوش مأمون مى‏رسید تا آنجا که بر اثر القاى اطرافیان تاب ادامه برنامه را نیاورده دستور داد که امام از میان راه برگردد و امام نیز چنین کرد و مردم آشفته خاطر و خشمناک پراکنده شدند و صفوف نماز دیگر به نظم نپیوست و توطئه مأمون با شکست مواجه گردید

نحوه شهادت

مجلسى در بحار الانوار (49/311 چاپ جدید) تحت عنوان«تذییل»درباره اینکه آیا حضرت رضا (ع) به مرگ طبیعى وفات یافته یا شهید شده است مى‏گوید: میان اصحاب ما (یعنى شیعه) و مخالفان (اهل سنت) در اینکه آیا حضرت رضا به مرگ طبیعى درگذشته یا مسموم شده اختلاف است و اشهر در میان ما شیعیان آن است که آن حضرت به سم مأمون شهید شده است و از سید على بن طاوس از علماى شیعه نقل شده است که او منکر مسموم بودن آن حضرت است و نیز اربلى در کشف الغمه مسموم شدن آن حضرت را انکار کرده است و گفته است که ابن طاوس قبول نداشت که مأمون حضرت رضا را زهر داده باشد.

مؤلف کشف الغمه پس از ذکر مطالبى در این باره مى‏گوید اینکه گفته مى‏شود سوزن آلوده به زهر را در انگور فرو بردند و انگور را زهر آگین ساختند ما نمى‏دانیم که چنین چیزى سبب زهرآگین شدن انگور مى‏گردد و قیاس طبى، آن را گواهى نمى‏دهد.

البته مجلسى اظهارات مؤلف کشف الغمه را رد مى‏کند و حق را به جانب صدوق و مفید مى‏دهد و معتقد است که آن حضرت مسموم شده است.درباره مسموم شدن آن حضرت از راه انگور یا انار یا چیز دیگر روایات مختلف است و آنچه مى‏توان با قطع نظر از جزئیات و تفاصیل واقعه گفت این است که همچنانکه انتخاب آن حضرت به ولایتعهدى سیاسى بوده است وفات آن حضرت هم در جوى سیاسى صورت گرفته است و به همین جهت احتمال مسموم شدن حضرت بیشتر است، زیرا مأمون پس از شنیدن اینکه او را در بغداد از خلافت خلع کردند و با ابراهیم بن المهدى بیعت کردند دریافت که یکى از علل عمده مخالفت بزرگان و دست اندرکاران بغداد با خلافت او همین ولایت عهدى حضرت رضا است و خواست بهر نحوى که شده است خود را از این گرفتارى که گریبانگیر او شده بود نجات دهد.

تدفین امام

به قدرت و اراده الهی امام جواد ( علیه السلام ) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان,  بدن مطهر ایشان را غسل داده وبر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.

فضیلت زیارت امام هشتم

imam reza 2

مزیت اول - زیارت حضرت رضا (علیه السلام) افضل و برتر از زیارت سیدالشهدا (علیه السلام) است

شاه عبدالعظیم حسنی فرمود: به حضرت جواد علیه السلام عرض کردم  که به زیارت قبر حضرت سیدالشهدا علیه السلام مشرف شوم یا به زیارت پدرتان .

فرمود: اندکى درنک کن ؛ سپس داخل اندرون شد بعد - در حالى که اشکهایش بر رخسارش جارى بود - خارج شد و ...

سپس فرمود: زائران امام حسین علیه السلام بسیارند؛ اما زائران پدرم کمند.

در روایت دیگر فرمود: زیارت پدرم افضل است زیرا حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام را همه مردم زیارت مى کنند؛ اما پدرم را، جز خواص شیعه زیارت نمى کنند

زیرا هر فرقه اى از شیعه ، امام حسین علیه السلام را از جهات مختلفى از قبیل ، شهادت آن حضرت ، مخصوصا فرزند بى واسطه حضرت زهراعلیهاالسلام بودن محترم مى شمارند و فرق دیگر شیعه ، از قبیل : کیسانیه ، زیدیه ، اسماعیلیه و واقفیه و...امامت حضرت سیدالشهدا علیه السلام را پذیرفته اند؛ اما در این میان ، حضرت رضا علیه السلام داراى ویژگى خاصى است که اغلب انشعابات تشیع ، قبل از ایشان بوده و باقیمانده از فرق مختلف همین خواص شیعه هستند که به ولایت حضرت رضا علیه السلام معتقدند و شمارشان نسبت به بقیه کمتر است ؛ لذا در روایات عارفا بحقه قید شده یعنى ایشان را امام واجب الاطاعه بداند.
 

مزیت دوم - زائر حضرت رضا علیه السلام از زوار تمام انبیاء و اولیا و ائمه علیهم السلام افضل و با ارزش تر است .

سلیمان بن حمص گفت :  از موسى بن جعفر علیه السلام شنیدم که مى فرمود: هر کسى قبر فرزندم على را زیارت کند خداوند ثوابى معادل هفتاد حج مبرور به او عطا مى فرماید.

با تعجب گفتم : هفتاد حج مبرور؟! فرمود: آرى هفتاد هزار حج .

باز با تعجب گفتم : هفتاد حج مبرور؟!

فرمود: آرى . هفتاد هزار حج مبرور. بار دیگر با تعجب پرسیدم .

فرمود: بعضى از حجها در پیشگاه خدا مقبول نمى شود.هر کس فرزندم را زیارت کند یا شبى در کنار قبر او به سر برد، مانند کسى است که خداوند را در عرش زیارت کند.

باز با تعجب پرسیدم مانند کسى که خدا را در عرش زیارت کند؟!

فرمود: آرى . روز قیامت ، در عرش خدا چهار نفر از پیشینیان : نوح ، ابراهیم ، موسى و عیسى و چهار نفر از آخر الزمان : محمد، على ، حسن و حسین علیهم السلام گرد خواهند آمد و بعد، این مجلس ادامه خواهد یافت . یعنى غیر از این هشت نفر دیگران هم خواهند بود

زوار قبور ائمه علیهم السلام با ما، در همین جلسه شرکت خواهند داشت .بالاترین درجه و با ارزش ترین عطیه و عنایت ، مخصوص زوار فرزندم على بن موسى الرضاست .
 

مزیت سوم - براى زوار حضرت رضا علیه السلام ضمانت شده است که خداوند گناهان گذشته و آینده اش را مى بخشد.

امام جواد فرمود: هر که قبر پدرم ، حضرت رضا علیه السلام را در توس زیارت کند خداوند گناهان گذشته و آینده او را مى بخشد و روز قیامت براى او منبرى در مقابل منبر رسول الله صلى الله علیه و آله مى نهد و با آسایش و آرامش بر آن منبر مى نشیند تا خداوند به اعمال آخرین نفر از بندگان خود رسیدگى نماید. 

این روایت دو جنبه دارد:

1- بخشیدن گناه 
2- آسودگى از حساب 
 

مزیت چهارم - بخشیده شدن گناه به هر کمیت و کیفیتى که باشد

شخصى خراسانى به حضرت رضا علیه السلام گفت : یا بن رسول الله من پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله را در خواب دیدم که به من فرمود:
وقتى پاره تن من در سرزمین شما دفن شود و ستاره ای از من در آنجا غروب کند، چگونه امانت مرا حفظ خواهید کرد؟

حضرت رضا علیه السلام فرمود: من در سرزمین شما دفن مى شوم و پاره تن و ستاره دودمان اویم ؛ سپس فرمود: بدان هر که مرا با قید معرفت به حق واجبى که خداوند از اطاعت برایم قرار داده است ، زیارت کند؛ من و پدران گرامى ام در روز قیامت شفیع او خواهیم بود و هر که را ما شفاعت کنیم ، در قیامت نجات مى یابد - ولو کان علیه مثل وزرالثقلین الجن و الانس-  گر چه به گناه جن و انس آلوده باشد
 

مزیت پنجم - زیارت با معرفت، اجر هفتاد شهید

حمزة بن حمران از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که فرمود: هر که نواده مرا در توس خراسان با معرفت به حقش ، زیارت کند اجر هفتاد شهید از شهدایى که در کنار رسول اکرم صلى الله علیه و آله پیکار کرده اند، به او داده مى شود.

عرض کردم ، فدایت شوم .
عرفان به حقش چگونه است ؟ فرمود:

یعلم انه امام مفترض الطاعته ، غریب ، شهید 
بداند که او امام واجب الاطاعه و غریب و شهید است

مزیت ششم - زیارت حضرت رضا علیه السلام معادل هفتاد هزار حج است

یکى از اصحاب گفت : به حضرت صادق علیه السلام گفتم : فلانى مى گفت که به شما گفته است : من نوزده حج عمره به جا آورده ام ؛ بعدا شما فرموده اید که یک حج و یک عمره دیگر به جاى آور تا به اندازه یک مرتبه زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام به تو اجر داده شود.

امام ششم علیه السلام فرمود: اکنون بگو کدام یک نزد تو محبوبتر است بیست مرتبه به حج رفتن یا با امام حسین علیه السلام محشور شدن ؟ گفتم : با امام حسین علیه السلام محشور شدن محبوبتر است . فرمود: پس به زیارت امام حسین علیه السلام برو.

با بررسى به روایت ، زیارت امام حسین علیه السلام معادل تا هزار حج هم وارد شده است .

در روایتى از عایشه نقل شده است  که پیامبر اکرم فرمود: کسى که حسینم را زیارت کند نود حج از حجهاى رسول الله صلى الله علیه و آله و عمره اش به او داده مى شود. اما توجه داشتید که زیارت حضرت رضا علیه السلام صدهزار حج ثواب داشت .

مزیت هفتم - به نحو شگفت انگیزى به زوار حضرت رضا علیه السلام که عارف به حق او باشند ثواب و پاداش داده مى شود

اباصلت هروى روایت می کند از حضرت رضا علیه السلام که فرمود: به خدا قسم هیچ یک از ما خانواده نیست ؛ مگر اینکه کشته شود یا شهید مى گردد.
پرسیدم : آقا! شما را چه کسى مى کشد؟ فرمود:
شرورترین خلق خدا به وسیله سم در زمانم ؛ سپس مرا در دیار غربت دفن مى کنند.

الا فمن زارنى فى غربتى کتب الله له اجر ماءته الف شهید و ماءته الف صدیق و ماءته الف حاج معتمر و ماءته الف مجاهد و حشر فى زمرتنا و جعل فى الدرجات من الجنة رفیقنا.

بدان که هر کس مرا در غربتم زیارت کند خداوند ثواب صد هزار شهید و صد هزار صدیق و صد هزار حاجى و عمره گزار و صد هزار مجاهد مى دهد و با ما محشور مى شود و در درجات عالى بهشت رفیق ماست .
 

مزیت هشتم - آتش جهنم بر بدن زائر حضرت رضا علیه السلام حرام و ثواب زیارتش ‍ بهشت برین است .

على بن مهزیار گفت : به حضرت جواد علیه السلام گفتم : پاداش زائر حضرت رضا علیه السلام چیست ؟ 
فرمود: الجنة و الله به خدا قسم بهشت . 

عن عبدالعظیم الحسنى قال : سمعت ابا جعفر الثانى یقول :
ما زار ابى احد فاصابه اذى من مطر او برد او حر الا حرم جسده على النار. 

شاهزاده عبدالعظیم حسنى گفت : از حضرت جواد شنیدم که مى فرمود:
هیچ کس به زیارت پدرم نمى رود که گرفتار ناراحتى از قبیل : باران یا سرما و یا گرما شود؛ مگر اینکه خداوند بدنش را بر آتش جهنم حرام مى کند.

خدایا! به ما توفیق زیارت و قبول آن را عنایت فرما

مزیت نهم - قیامت که هیچ کس به یاد دیگرى نیست ؛ حضرت رضا علیه السلام در تلاش ‍نجات زائر خویش است .

در مواقف قیامت سه جاست که هیچ کس به یاد دیگرى نیست ؛ و فقط به موارد زیر مى اندیشد.

1- میزان عمل : عاقبتش به خیر خواهد بود یا نه ؟
2- چگونگى عبور از صراط: از صراط خواهد گذشت یا سقوط خواهد کرد؟
3- تحویل گرفتن نامه عمل : نامه اعمالش به دست چپش داده خواهد شد یا به دست راستش ؟

حضرت رضا علیه السلام فرمود: من در این موارد خطرناک به داد زوارم خواهم رسید و از آنان شفاعت خواهم کرد.

قال الرضا علیه السلام : من زارنى على بعد دارى اتیعته یوم القیامة فى ثلاث مواطن حتى اخلصه من اهوالها.
اذا تطایرت الکتب یمینا و شمالا، عند الصراط و عندالمیزان .

حضرت رضا علیه السلام فرمود: هر کس مرا در این فاصله دورى که دارم - زیارت کند روز قیامت سه جا به دادش مى رسم و او را از شدت آن سه مورد آسوده مى کنم :

1- هنگامى که نامه هاى اعمال به دست راست یا چپ تحویل داده مى شود.
2- هنگام عبور از صراط
3- هنگام سنجش اعمال .

مزیت دهم - آسودگی حساب قیامت

بخش اول این روایت ، در مزیت سوم که آمرزنده گناه گذشته و آینده بود، ذکر شد؛ اما در این قسمت بر محاسبه نشدن و آسودگى از حساب تکیه شده است . 
که قبلا ذکر شد منبرى برایش مى نهند تا خدا از حساب خلایق فارق شود

ابراهیم جعفرى از مهران چنین نقل کرده است که گفت :
به خدمت حضرت جواد علیه السلام رسیدم و سؤ ال کردم : کسى که پدر شما را در توس ‍ زیارت کند، چه امتیازى دارد؟

فرمود: هر که قبر پدرم را در توس زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده اش را مى آمرزد.
 

مزیت یازدهم - زیارت حضرت رضا علیه السلام غم را از دل زائر مى زداید.

قال رسول الله صلى الله علیه و آله :
ستد فمن بضعة منى بخراسان مازارها مکروب الا نفس الله کربته و لا مذنب الا غفر الله ذنوبه . 

رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: بزودى پاره اى از تن من در خراسان دفن مى شود، هیچ غمگینى او را زیارت نمى کند مگر اینکه خدا غم از دلش بزداید و هیچ زائر گنهکارى مگر اینکه خداى تعالى گناهانش را بیامرزد.

بنابراین در این دریاى متلاطم زندگى پیوسته طوفانهاى غم و اندوه زندگى او را در معرض ‍ خط قرار مى دهد، حضرت رضا علیه السلام را با معرفت باید زیارت کرد تا وجود انسان از این طوفانها رها و دل از غم و صفات ناپسند زدوده و توشه اى براى سفر آخرت فراهم شود.

مزیت دوازدهم - شفاعت در انتظار زائران على بن موسى الرضا علیه السلام است .

امام صادق علیه السلام فرمود: احدى از اولین و آخرین نیست مگر اینکه روز قیامت، محتاج شفاعت حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله است . 
پس همه محتاج شفاعت هستند؛ اما طبق آیه ولا یشفعون الالمن ارتضى ؛

حضرت رضا علیه السلام فرمود:
(لا یشفعون الالمن ارتضى دینه )
شفاعت نمى کنند مگر کسانى را که خدا دین و آیین آنها را بپسندد.

زیارت حضرت رضا علیه السلام موجب مى شود که آن حضرت از زائرانش شفاعت کند.

حسین بن فضال از پدر خود نقل کرده است که گفت : از حضرت رضا علیه السلام شنیدم که فرمود: مرا با سم خواهند کشت و در سرزمین غربت دفن خواهم شد. این که مى گویم پدرم از قول پدر بزرگوار و آباء گرامى اش از رسول اکرم صلى الله علیه و آله نقل کرده اند که فرمود:
الا فمن زارنى فى غربتى کنت انا و آبائى شفعاءه یوم القیامة و من کنا شفعاءه نجى و لو کان مثل وزرا الثقلین . 

بدانید که هر کس مرا در غربتم زیارت کند، من و آباء گرامى ام روز قیامت شفیع او خواهیم بود هر کس که ما را از او شفاعت کنیم نجات مى یابد اگر چه آلوده به گناه جن و انس ‍ باشد.

مزیت سیزدهم - افضل زیارات

محمد بن سلیمان گفت : به حضرت جواد علیه السلام گفتم :
شخصى حج واجب خود را به جا آورده پس ‍ از آن به حج عمره رفته و در مراجعت به زیارت رسول اکرم صلى الله علیه و آله نایل شده است ؛ بعدا به نجف رفته ، على علیه السلام و امام موسى کاظم علیه السلام را زیارت کرده است ؛ باز در همین ایام وضعش از نظر مالى به گونه اى است که نمى تواند عازم حج شود؛ حال بفرمائید به حج برود، افضل و برتر است یا به توس رفته ، حضرت رضا علیه السلام را زیارت کند؟
قال یاءتى خراسان فیسلم على ابى علیه السلام افضل و لیکن ذلک فى رجب 
فرمود: در صورتى که در ماه رجب باشد به خراسان رفته ، پدرم حضرت رضا علیه السلام را زیارت کند بهتر است .

مزیت چهاردهم - در حرم حضرت رضا علیه السلام دو رکعت نماز با شرایط خاص به جا آوردن موجب برآمدن حاجت است .

صقربن دلف گفت : از حضرت هادى ، على بن محمد بن على بن موسى الرضا علیه السلام ، شنیدم که فرمود:

هر که برآورده شدن حاجتش را از خدا بخواهد، باید غسل کرده به حرم حضرت رضا علیه السلام رود، در بالاى سر آن حضرت دو رکعت نماز بخواند در قنوت نماز آنچه بخواهد - در صورتى که کار حرام یا قطع رحم و خوایشاوندى نباشد - از خدا بخواهد، خداى تعالى نیازش را برآورده سازد.

و نیز فرمود:
بارگاه ملکوتى حضرت رضا علیه السلام بقعه اى از بقعه هاى بهشت است که هیچ مؤ منى آن را زیارت نکند، مگر اینکه خداوند او را از آتش ‍ آزاد و وارد بهشتش نماید.
 

مزیت پانزدهم - مجموعه اى از فضایل زیارت حضرت رضا علیه السلام به قول و بیان خود آن امام علیه السلام .

باید توجه داشت که فضایل زیارت امام هشتم علیه السلام به عناوین پانزده گانه مذکور محدود نمى شود و زیارت آن حضرت فضایل بسیارى دیگر نیز دارد که در این مختصر نمى گنجد.

حضرت رضا علیه السلام فرمود:
هر که به زیارت من رهسپار شود و عارف به حق من باشد، دعایش مستجاب و گناهانش ‍ بخشوده مى شود.

هر که مرا در این بقعه زیارت کند مثل کسى است که رسول الله صلى الله علیه و آله را زیارت کرده باشد در روز قیامت من و آباء گرامى ام شفیع او خواهیم بود.
و هذه البقعة روضة من ریاض الجنة و مختلف الملائکة لایزال فوج ینزل من السماء و فوج یصعد الى ان ینفخ فى الصور  
بارگاه من باغى از باغهاى بهشت و محل رفت و آمد فرشتگان است که مرتبا فوج فوج تا روز قیامت از آسمان نزول مى کنند و فوجى دیگر به آسمان صعود مى نمایند.

فضیلت دو رکعت نماز در حریم قدس ‍ حضرت رضا علیه السلام  

اباصلت هروى گفت : حضرت رضا علیه السلام مى فرمود: من بزودى مظلومانه با سم کشته مى شوم و قبرم کنار قبر هارون خواهد بود خداوند تربت مرا محل رفت و آمد شیعیان و اهل بیتم قرار خواهد داد؛ هر که مرا در غربتم زیارت کند، بر من واجب خواهد شد که در روز قیامت او را زیارت کنم .

قسم به آن کسى که محمد صلى الله علیه و آله را گرامى داشته و او را میان جهانیان به نبوت برگزیده است ؛ هر کس در کنار قبرم دو رکعت نماز بگزارد خداوند گناهانش را مى آمرزد.

زائران قبر من در روز قیامت گرامیترین وارد شوندگان بر خداى تعالى هستند هر مؤمنى که مرا زیارت کند و در راه زیارت قطره اى از آسمان بر صورتش بچکد، خداوند بدنش را بر آتش جهنم حرام مى کند.